نکته شصت و هفتم: فعالسازی خلاقیت با یاد دادن و یاد گرفتن در روند توسعه کاربری
قبلاً خواندیم :«پل گراهام به همراه دوستش با آزمون و خطا برنامهی وایاب را که پیشتاز در عرصهی تجارت الکترونیک بود را نوشتند و به قیمت 45 میلیون دلار به یاهو فروختند و Y Combinator -یک سیستم کارآموزی برای کارآفرینان جوان- را راه انداختند.»
یا خواندیم: «امت شی آر، یکی از بنیانگذاران پلتفرم پخش زنده ویدئویی توییچ در مورد پل گراهام نوشته است: مردی که به من یاد داد چگونه بزرگتر فکر کنم و دیگران را برای انجام همین کار ترغیب کنم.»
حالا جالب است بدانیم که پل گراهام و رابرت موریس همزمان با کارآموزها مشغول یادگیری بودند. آنها از طریق سیستم وای کامبینیتر و راه اندازی و سرمایه گذاری روی استارتاپهای مختلف، دنبال آموزههای کاربردی و عملی در بارهی سرمایهگذاری و تسلط روی این نوع از کسب و کار بودند.
پل گراهام و همکارش متوجه شدند آن چه که باعث موفقیت آنها در کارآفرینی میشود ماهیت ایده، دانشگاهی که درس خواندهاند و حتی مدرکی که گرفتهاند نیست، بلکه به ویژگی شخصیتی او یعنی اشتیاق و آمادگیاش برای تطبیق ایدهاش با شرایط موجود و بهره بردن از احتمالات و فرصتهای موجود در طول مسیر و سیال بودن ذهن Fluidity of mind برمیگردد.
خلاقیت از بسیاری جهات یادآور فرایند evolutionary hijacking که در کتاب با عنوان «روند توسعهی کاربری» [1]ترجمه شده است، میباشد. یعنی به طور تصادفی متوجه چیزی میشویم یا ناگهان ایدهای ارزشمند به ذهنمان میرسد، که باعث گشایشی در ذهنمان با توجه به تجربیاتمان میشود.
مطالب مرتبط:
پنجاه نکتهی اول از کتاب چیرگی
متخصصان محترم! استفاده از یک چارچوب واحد و از قبل ثبیت شده ممنوع
[1] به نظرم روند توسعه ی کاربردی ترجمه ی لایتچسبکی بود. مثل کلمه ی چهارچوب که به جای چارچوب که معنی framework است روی مغزم راه میرفت. دوستان اگر معنی بهتری سراغ داشتید در نظرات اطلاع بدهید.
درود زینبجان
ایده، خلاقیت و قلم تنها چیزهایی است که به زندگی همه ما رنگ میده
سلام لیلا جان ممنون سر زدی و مطالعه کردی