نکته‌ی هشتاد و یکم: همراه شدن با دیگران راهی به چیرگی

 تا این‌جا رابرت گرین هم داستان دنیل اِوِرتِ زبان شناس و هم موضوع همدلی را چند بار مطرح کرده است.

 در پاورقی ص 480 مترجم (آرسام هورداد) همدلی Emphaty  را از نظر رابرت گرین این گونه توضیح داده است: «رابرت گرین معمولا همدلی یا هم احساسی را در معنای گسترده‌تری از کاربرد رایج آن به کار می‌برد. طوری که اغلب اوقات منظور وی از همدلی، بیشتر «نفوذ به درون چارچوب‌های یک چیز» (حیوان، انسان، رشته مطالعات) و «رسیدن به درک کامل و عمیق درباره‌ی آن» است. طوری که «بتوانیم به طور کامل به مختصات ذهنی و درونی آن» پی ببریم.

 

دنیل اورت  کشیشِ زبان شناس  که برای هدایت قوم پیراها به آیین مسیح اعزام شد، نیازمند یادگیری زبان پیراها بود. او تا وقتی ذهنیت از بیرون داشت و مثل محقق‌ها رفتار می‌کرد پیشرفت چندانی نیافت. اما وقتی همدلی را به تعبیر پاراگراف قبل به کار برد و در فرهنگ پیراهایی‌ها عمیق‌تر شد، رفته رفته به درون آن‌ها نفوذ کرد، بینش‌ها و درک بیشتری نسبت به آن‌ها و زبانشان به دست آورد. اورت توانست از درون با موضوع تحقیق درگیر شود، اما همچنان تعقل و قدرت‌های استدلالی‌اش را حذف کند. او توانست از فرهنگ پیراها فاصله‌ی عاطفی و هیجانی بگیرد و موضوع را به شکل عینی مورد ارزیابی قرار دهد و نظریه‌ی خود را با نام اصل تجربه‌ی آنی Immediate Experience Principle (IEP) را که مخالف نظریه‌ی گرامر جهانی چامسکی بود، بیان کند.

او حالا دیگر می‌دانست چرا رنگ‌ها، اعداد و مفاهیم انتزاعی در زندگی پیراها محلی از اعراب ندارند. او نه تنها شیوه‌ی پژوهش قائم به فرد را در زبان شناسی بی فایده دانست بلکه در باره‌ی انجام ماموریت‌های مذهبی نیز به همین نتیجه رسید. او حالا از اعماق وجودش با فرهنگ بیگانه آشنا شده بود، دیگر به برتری مطلق یک نظام اعتقادی یا ارزشی واحد عقیده نداشت. برای همین ایمان به مسیحیت را از دست داد  و در نهایت کلیسا را ترک کرد.

 

ما هم در هر کاری که نیازمند ارتباط با دیگران است، بخواهیم موفق شویم باید از نیروی همدلی‌مان بهره ببریم و به دنیای اعتقادی  و ارزشی آن‌ها، به نمایشنامه‌های زندگی‌شان myth  یا narration وارد شویم و نوع نگاه آنها به زندگی را درک کنیم. هر چه در دیگری بودن otherness افراد، عمیق‌تر شویم بهتر احساساتشان را درک می‌کنیم و تفاوت‌ها را متوجه می‌شویم و عملاً درباره‌ی سرشت انسان می‌آموزیم.

 

به نظرم این نکته می‌تواند در طراحی پرسونای مخاطب مد نظر باشد.

 

مطالب مرتبط:

پنجاه نکته‌ی اول از کتاب چیرگی

وسیع‌تر نگاه کن و به چند قدم جلوتر بیندیش

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *