تصور کنید معلولیت دارید

تصور کنید معلولیت دارید


تصور کنید معلولیت دارید؛ این قسمت: بازم پارکینک ویژه‌ی معلولین

تصور کنید معلولیت دارید، برای شرکت در کارگاهی به پارک ویژه معلولین می‌رسی. ماشینی که سرنشینی طرف شاگرد نشسته و شیشه طرف راننده هم پایین است توی پارک ویژه است، کنار ماشین نگه می‌داری تا راننده بیاید و توماشینت را در جای پارک ویژه بزنی، جای پارکهایی که با دوندگی دوستان معلولت به ثمر نشسته. آقایی از آن سوی خیابان می‌آید خوشحال می‌شوی و شیشه را می‌دهی پایین و می‌پرسی: ((ببخشید ماشین شماست ؟ می خوام تو جا پارک، پارک کنم.)). آقای گذران از خیابان  سری به نشانه نه تکان می‌دهد و بعد از سرنشین توی ماشین می‌پرسد که راننده کجاست؟ خانم توی ماشین گویا می‌گوید توی داروخانه هست. باز منتظرمی‌شوی. ولی خبری نمی‌شود. آقای نگهبان بیمارستان می‌گوید می‌خواهی ماشینت را بیاور داخل. با اکراه دنده عقب می‌گیری که خوشبختانه آقای راننده پیدایش می‌شود و ماشینش را جا به جا می کند تا تو ماشینت را در جای پارک ویژه که نسبت به فضای داخل بیمارستان به محل کارگاه نزدیکتر است پارک کنی. 

حالا تصور کنید که دارید صوت مربوط به مدیریت ایرانی را گوش می‌دهید استاد با یک مثال ساده توضیح می‌دهد که به طور ابتدایی ما مالکیتی بر چیزی نداریم، مگر آن چیزهایی که با تلاش خودمان آباد کرده‌ایم. البته حق بهره برداری به اندازه تلاشمان  داریم و در آن حوزه‌ء بهره برداری هم،  باز به اندازه آنچه بر اساس تلاشمان به دست آورده‌ایم حق نهی دیگران را داریم. حالا تو داری فکر می‌کنی که آیا آن همه ایستادن که پارک ویژه خالی شود حقت بود یا نه؟

البته عزیزان لطفا رعایت کنید و توی این محلها پارک نفرمایید. شما تنتان سالم است می‌توانید دورتر بروید برای جای پارک و اصلا پیاده روی برایتان بسیار خوب است.

مطلب مرتبط:

کجای داستانی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *