تصور کنید معلولیت دارید

تصور کنید معلولیت دارید


خدا از مچ‌گیری خوشش می‌آید

تصور کنید معلولیت دارید. در جلسه‌ی فرهنگی جامعه معلولین برای ایده فرهنگ سازی با اعتماد به نفس می‌گویی: ((مشکل اینجاست که خودمون خودمون رو دست کم می‌گیریم! اگر خودمون رو باور داشته باشیم نظر دیگران چندان اهمیت پیدا نمی‌کنه.))

فردای جلسه توی چهارراه شلوغی، حالا یا پشت چراغ قرمز یا در حال عبور از خط کشی عابر پیاده. پسرکی بلند داد می‌زند: چلاق! چلاق! چلاق! این ور آن ور را از نظر می‌گذرانی بلکم چلاق دیگری ببینی که پسر بچه با او باشد ولی نیست. درست با تو است و تو را نشان می‌دهد و آواز سر می‌دهد که چلاق! چلاق! چلاق. حالت گرفته می‌شود. یاد دیروز می‌افتی و توی دلت می‎‌گویی: ((خدا جان  خودمانیم ها از مچ‌گیری خوشت می‌آدا)).

یاد حرف خانم دکتر روانپزشک بخشتان می‌افتی که رفته بود توی نخت که چه چیزی در رابطه با معلولیتت اذیت می‌کند، یادت نیست تو چه جواب داده بودی! ولی یادت هست خانم دکتر گفته بود مردم مسخره کردنهایشان، ترحم‌هایشان و آه کشیدن‌هایشان همه از ترس است، ترس از این که نکند خودم یا عزیزانم معلول شویم.

خودت به باورهای معیوبی فکر می‌کنی که هر از گاهی یک جایی  مثلاً توی سریالی و فیلمی سر باز می‌کند و خود را نشان می‌دهد. چه به زبان بیاید چه نیاید. این باور که فردی که معلولیت پیدا می‌کند لابد خودش کاری کرده که تقاص پس می‌دهد یا اگر با معلولیت به دنیا آمده لابد پدر و مادرش گناهی کرده‌اند. این باور معیوب چه بر سرت که نیاورده؟ سالها  با خدا درآویختی که چرا من باید این همه درد بکشم؟ به کدامین گناه؟ غافل از این که آزار و اذیتی که این فکر برایت فراهم می آورد از هزاران عود دردهای اسپاستیکی بدتر بود.

راستی چه کسی به ما اجازه داده خطی فکر کنیم و همه چیز را خطی به هم ربط دهیم؟ هر جا سیل، زلزله آمد مردم گناه کردند؟ معلولیتی اتفاق افتاد هم همین را بگوییم، گویی در هر حادثه‎ای اگر مقصری جور شد مشکل حل می‌شود! شاید هم حرف همان حرف خانم دکتر است آه‌ها، فکرها و تمسخرها همه و همه از ترسهایت ناشی می‌شود تا از معلولیت طرف مقابلت!

 

مطلب مرتبط:

اولین زائر امام حسین علیه‌السلام دارای معلولیت بود

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *