پادکست آخرین وسوسه‌ی مسیح رواق

آخرین وسوسه‌ی مسیح ایپزود هشتم پادکست رواق است. در پادکست رواق فرزین رنجبر با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازد. در اولین قدم کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال نوشته‌ی آروین یالوم را توضیح می‌دهد.

رگه‌های نگرش اگزیستانسیال در دین اسلام از دید رنجبر

دراین اپیزود رنجبر کتاب را کنار می‌گذارد و از دید خود رگه‌های نگرش اگزیستانسیال را در متون دینی و ادبی بیان می‌کند.

او با بیان این‌که همه‌مان تسلط نسبی بر ادبیات فارسی و دین اسلام داریم به حدیث عجیبی که در کودکی از مجری شنیده است اشاره می‌کند:

«اگر مردم از رنج مرگ آگاه شوند هیچگاه خنده بر لب نخواهند آورد.»

با اشاره به این حدیث شنیده و به خاطر آورده از دوران کودکی! رنجبر از برخورد ادیان با مرگ سخن می‌گوید و این که دو رویکرد به دین وجود دارد. یکی همان مرگ واقعی که در این حدیث به آن اشاره شده و دیگری مرگ آرایش شده. رنجبر می‌گوید ادیان می‌کوشند با آرایش مرگ و جلوه دادن مرگ به معنی رهایی از عالم خاکی و پیوستن به عالم باقی و شهادت را مرگ آرزو شده قلمداد کردن تلخی مرگ واقعی را کم کنند. در واقع با بی‌ارزش قلمداد کردن وجود سعی می‌کنند ترس از مرگ را کم کنند.

سپس رنجبر حدیثی را  از امام صادق علیه‌السلام بیان می‌کند:

« عبادت كنندگان سه گروهند: دسته اى كه از ترس خدا را عبادت مى كنند كه اين ، عبادت بردگان است گروهى كه خداوند – تبارك و تعالى – را به طمع ثواب پرستش مى كنند كه اين ، عبادت مزدوران است و دسته اى خداى بلند مرتبه را عبادت مى كنند براى دوستى و محبت او و اين ، عبادت آزادمردان است و بهترين عبادت است .»

از این حدیث هم این گونه نتیجه می‌گیرد که عبادت‌کنندگان دسته‌ی سوم با یقین خود و با باور به خدای حی و حاضر خود را در برابر چهار ترس وجودی (مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی) محافظت می‌کنند.

رگه‌های نگرش اگزیستانسیال در آثار داستایوفسکی

سپس رنجبر با اشاره به مطلبی با عنوان «مفتش اعظم، نیچه و مسیح»  به داستان “مفتش اعظم” The Grand Inquisitor فئودور داستایوفسکی نویسنده شهیر روس در اثر جاودانه خود “برادران کارامازوف” اشاره می‌کند که در آن مسیح توسط مفتش اعظم که کاردینالی سالخورده و بی رحم است پس از ظهور مجدد در اوج دوران تفتیش عقاید توسط کلیسای کاتولیک دستگیر و بازجویی می‌شود.

رنجبر می‌گوید:« مُفتش اعظم گفت: من می‌دانم تو مسیح هستی، اما بعد از شانزده قرن بیخود برگشتی، آنچه تو برای مردم می‌خواستی، آنها را می‌ترساند. وسوسه‌های شیطان را که تو نپذیرفتی ما قبول کرده‌ایم.»

در آخر رنجبر گریزی به گذشته می‌زند که مردمان در نظام ذهنی، فکری و ایمانی زاده شده و بزرگ می‌شدند که دین و ایمان و یقین به یک وجود محافظت کننده در آن نقش اساسی داشت و این نظام فکری آنها را از این ترس‌های وجودی دور می‌کرد.

رنجبر اینجا به رقص کردی اشاره می‌کند که نشان از شادی هست که مردمان در نظام ذهنی گذشته تجربه می‌کردند.

در نهایت رنجبر به اصالت وجود اشاره می‌کند.  یادم می‌افتد من تا اینجا هم به این موضوع خیلی ورود نداشتم. اما  زینب بیشه‌ای خیلی خوب آن را در یادداشت خود « ترس های وجودی انسان » آورده است:

«یکی از بحث‌های همیشه داغ بین فلاسفه در مورد اصالت وجود یا ماهیت است. به طور خلاصه می‌توان گفت اصیل بودن ماهیت یعنی آنچه در جهان عامل تاثیرگذاری است، ماهیت و جزئیات تشکیل دهنده یک شی است. در مقابل این نظریه اصالت وجود مطرح می‌شود. بر اساس اصالت وجود، جزئیاتی که عوارض وجود به حساب می‌آیند، تاثیرگذاری کمتری نسبت به اصل وجود دارند. یعنی آنچه در این میان اهمیت دارد اصل وجود شماست. و این نکته پایه و اساس فلسفه اگزیستانسیالیست است.»

اگر آخرتی باشد چه؟

اگر از دید اگزیستانسیال به خودم نگاه کنم یک خداباوری هستم که ایمانم به خدا من را خیلی آرام می‎‌کند. از این آرامش راضی‌ام. فکر می‌کنم این مکاتب همه‌ی تلاششان در چهارچوب این دنیایی معنا پیدا می‌کند. با پذیرفتن اینکه مرگ پایان همه چیز است به برخورد با مطالب رسیده از ادیان می‌پردازند. مطالب و مفاهیمی که با تحریف شدید مواجه شده‌اند.

خودم فکر می‌کنم اگر مرگ پایان نباشد و آخرتی باشد آیا امثال من که در حد خود مؤمن به وجود خدا هستیم ضرر می‌کنیم؟ یا آنها که چنین باوری را نمی‌پذیرند.

مطلب مرتبط:

انکار مرگ و ناهنجاری‌های روانی آن

2 دیدگاه

  • یادداشت پر محتوایی بود
    اگه جملات رو کوتاه کنید
    یک معرفی کوتاه اولیه
    یک جمع بندی نهایی
    براش بذارید پست بلاگ های مفیدی میشن
    ممنون از ارجاع پر محبتت زینب عزیز خیلی برام با ارژشه😍

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *