بدیههپردازی (بریکولاژ) کلیدی برای تابآوری
اگراز شما بپرسند در زندگیتان آدم بدیههپرداز دیدهاید، چه میگویید؟ چه خاطرهای در ذهنتان نقش میبندد؟
کمرش رگ به رگ شده و یکی دو روزی بود که خانهنشین شده بود. پدرم را میگویم. کتابِ پایی که جا ماند را خریده بودم تا رسیدم کتاب را نشانش دادم. خواندن کتابهای حوزهی دفاع مقدس موضوعِ مورد علاقهی هر دویمان بود. کتاب را گرفت و سرسری نگاهی کرد و بعد کناری گذاشت. فردا اما دیدم همانطور دراز کش کتاب را میخواند و کمتر آه و ناله میکند. خودش میگفت وقتی میخوانم که یک نوجوان 16 ساله چقدر زجر کشیده ولی تابآورده خجالت میکشم زیاد آه و ناله کنم.
حسینی نویسندهی کتاب در دورهی اسارتش خاطراتش را پنهانی به صورت کدها و رمزها روی کاغذ میآورد و در لولهی عصایش پنهان میکند. هنگام آزادی این رمز نوشتههای معروف به «تقلبهای زندان» را در 23 صفحهی کوچک به صورت فشرده در لای بانداژ پای قطع شدهاش به ایران میآورد و این نوشتهها کتابِ پایی که جا ماند را شکل میدهند.
من پنهان کردن خاطرات در لولهی عصا را بداهت یافتم.
تعریف بریکولاژ(Bricolage) یا بدیههپردازی
واژهنامهی مطالعات فرهنگی سیج کریس بارکر این تعریف را برای بریکولاژ ارائه میدهد:
«بازآرایی و کنارهمگذاریِ موضوعات معناداری که پیشتر با هم نامرتبط بودند، به منظور تولید معناهای نو در زمینههای تازه و ناآزموده. به عبارتی بریکولاژ فرایند بازتعریفی است که از طریق آن، نشانههای فرهنگی با معناهای جاافتاده، به شکل کدهای معنایی جدید، دوباره سروسامان مییابند.»
جستجوی bricolage etymology ریشهی بریکولاژ را فعل فرانسوی bricoler به معنای سرهم بندی کردن و تعمیر کردن نشان میدهد. اصطلاح انگلیسی DIY: Do It Yourself (خودت آن را انجام بده) نزدیکترین معادل مورد استفادهی فرانسوی است. بریکولاژ به معنای فرآیند بداهه نوازی در یک تلاش انسانی است. توانایی ابداع راهحلی برای یک مشکل، بدون در اختیار داشتن ابزارها یا مواد مناسب یا همیشگی است.
ارتباط بریکولاژ و تابآوری
تابآوری به معنای «بازگشتِ دوباره به زندگی بعد از مصیبت» است. اگر به مثالها و تعریف بریکولاژ دقت کنیم متوجه گره خوردن واژهی بریکولاژ به تابآوری میشویم. دیان کوتو در مقالهی “ماهیت تابآوری و مکانیسم آن” از قول لوی استروس مینویسد: «فعل bricoler در قدیم همیشه برای اشاره به حرکتی ناگهانی استفاده میشده است: توپی که برمیگردد، سگی که راهش را کج میکند، یا اسبی که ناگهان از مسیر اصلیاش تغییر مسیر میدهد تا به مانعی برخورد نکند.»
بدیههپردازی مفهومی متفاوت از خلاقیتِ افسارگسیخته و بی حساب و کتاب
شرکت پست یوپیاس به رانندگانش اختیار میداد هر آنچه لازم بود را برای تحویل به موقع بستهها انجام دهند. حتی توفان اندروی فلوریدا در سال 1992 مانع از این نشد که بستههای پستی به صاحبانشان تحویل داده نشود، چون در مواقع بحرانی گروهی از پستچیهای شرکت دور هم جمع میشدند تا ببینند چطور میتوانند با وجود توفان بستهها را به دست صاحبانشان برسانند. اما باید بدانیم که این شرکت پستی، عین ارتش، به قانونها و مقرراتش زنده است. به طوری که مایک اسکیو، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل یوپی اس، میگوید: «رانندهها همیشه کلیدهایشان را در یک جای مشخص میگذارند؛ درها را همیشه به یک شیوه میبندند؛ اونیفرمهایشان را به یک شیوه میپوشند. شعار شرکتِ ما، دقت و انضباط است.»
این قانونهای به نظر طاقت فرسا کارکنانش را قادر ساخته به دنبال یک یا دو تغییری باشند که برای ادامه دادن کار لازم هستند. قوانین و مقرراتی که موجب میشود بعضی شرکتها کمتر خلاق به نظر بیایند، ممکن است آنها را در زمانهای آشوب و درهم ریختگی در عمل بهبودپذیرتر کند.
بدون دیدگاه