چگونه برخی افراد، تابآوری شگفتانگیزی دارند و قادرند وحشتناکترین مصیبتها را به اوضاع مساعد تبدیل نمایند؟
بازماندگان و نجات یافتگان از فجایع و مصائب هیچگاه مانند قبل نخواهند بود. زندگی آنها دو بخش دارد: قبل از فاجعه و بعد از آن. چگونگی زندگی جدید آنان بستگی به تابآوری آنان دارد.
یک روحیهی تابآورانه میتواند بر مشکلات فیزیکی و عاطفی غلبه نماید و به موفقیتهایی دست یابد که هیچ کس انتظار آنرا ندارد.
با یافتن مزایای مثبت در خلال مصائب، مجدداً کنترل سرنوشت خود را به دست خواهید گرفت. ممکن است در میان تجربهها و حادثههایی که خواهان وقوع آنها نیستید جنبههایی وجود داشته باشد که به نفع شما تمام شود.
بالاترین سطح مهارت تابآوری، توانایی تبدیل یک مصیبت به یک رویداد خوش اقبالانه است، به طوری که این رویداد بتواند زندگی شما را تبدیل به چیزی بسیار باشکوهتر از تصورتان نماید. شما نه تنها به وضعیت قبل باز میگردید، بلکه زندگیتان بهتر از گذشته خواهد شد.
توانایی این را داریم که رویدادهای منفی زندگی را به موهبتهای خارقالعادهای تبدیل نماییم، به شرطی که قادر باشیم بگوییم «بله» و سپس مسیر جدیدی که به طور ناگهانی مقابل ما ایجاد شده دنبال نماییم.
زمانی که با چالشهای مختل کنندهی زندگی مقابله میکنید، هیچگاه مشابه با شخصیت قبلی خود نخواهید بود. اگر به جای سقوط به سمت پایین، خود را به چالش بکشید و کاوش شجاعانه به سمت تعالی و قدرتمند شدن گام بردارید. نقاط قوت جدیدی خواهید یافت و با تلاش و مبارزه مبدل به یک فرد بهتر، قدرتمندتر و متفاوتتر از قبل خواهید شد.
نالههای ققنوس: خانوادههای قربانیان
تأثیرات و آشوبهای حاصل از یک فاجعه تروریستی، میتواند برای خانوادهی قربانیان بسیار ویرانگر باشد. آنها میبایست بعد از فوت یکی از اعضای خانواده، بقاء خود را حفظ کنند، مجدداً زندگی خود را برپا نمایند و به زندگی ادامه دهند.
جوآن جوزفوسکی در کتاب خود به «پدیدهی ققنوس» اشاره میکند، کاوش حماسی به سمت برپایی مجدد زندگی گسیخته شده شامل پنج مرحله است:
- تأثیرات: شوک، انکار، نگرانی، ترس و وحشت؛
- بینظمی: سردرگمی، بیاعتقادی، اقدامات خارج از کنترل، احساسات و افکار غیر عقلانی، ناامیدی، احساس بییاوری، جستجوی مأیوسانه، عدم توجه به زمان، سختی در غذا خوردن و دشواری در خوابیدن، تمرکز شدید بر روی آنچه که از فرد باقی مانده، رنجش حاصله از تصور آسیبهای فیزیکی، باورهای از هم پاشیده شده؛
- انطباق: نظم دهی به زندگی روزمره، در حالی که کماکان شما در اندوه به سرت میبرید، توجه به نیازهای اساسی (خرید، پخت و پز، نظافت، پرداخت قبوض)، آموختن زندگی بدون حضور فردی که از دست دادهایم، پذیرش کمک، تمرکز بر کمک به کودکان برای فائق آمدن بر شرایط، ارتباط با سایر خانوادههای مصیبت دیده، به منظور حمایت متقابل، کنترل غم و اندوه به گونهای که حزن و اندوه کنترل شما را به دست نگیرد، پذیرش تدریجی واقعیت و زندگی جدید؛
- تعادل: دستیابی به ثبات و امور روزمره. برپایی یک زندگی، لذت بردن از فعالیتهای مفرح به همراه اعضای خانواده و گذراندن اوقات خوش با دوستان، انجام کارهای پرثمر، انتخاب مسیر جدید مثبت در زندگی و ارزشمند شمردن گذشته، آموختن چگونگی تعامل با افرادی که در مورد مصیبت وارده از شما پرسش میکنند؛
- تکامل: تفکر مجدد دربارهی هدف زندگی و مبانی هویتی، جستجوی معانی مصائب و آسیبهای شدید، اجازه دادن به خود جهت داشتن هر دو احساس حزن و احساس مثبت دربارهی مصائب، کشف اینکه تلاش و پیکار موجب ایجاد یک شخصیت قویتر و بهتر از تصور میگردد، آموختن در مورد چگونگی صحبت با دیگران در مورد کاوش حماسی خود به سمت بهبودی بدون افشاء دردها و ناراحتیها ، حامی دیگران بودن و تلاش جهت کمک در مصائب و سختیها.
دکتر فرانکل در جلسات و دورههای درمانی خود از روشی به نام معنا درمانی استفاده میکرد. سؤالاتی که او در این دورههای درمانی از افراد میپرسید این بود: «اگر شما میمردید و فرد دیگری از خانواده که مرده است کماکان زنده بود، آرزو میکردید چه کاری انجام دهد؟ اگر شما میمردید دوست داشتید افراد زنده خانوادهتان چگونه زندگیشان را رهبری نمایند؟»
بازماندگان از رویدادهای مرگبار با چالشهای زیادی رو به رو هستند.
هیچ دارویی برای معالجهی عوارض آسیبهای مغزی و فیزیکی نه تنها به حالت قبل باز نخواهد گشت، بلکه این آسیبها میتواند به فرزندان آنها نیز انتقال و مانند یک چرخه ادامه یابد.
مسیر متفاوت کاوش حماسی افراد به سمت بهبودی
بهبودی از رویدادهای شدید گاهی چند ماه و حتی چند سال به طول میانجامد. روشهای واکاوی بلافاصله پس از وقوع یک مصیبت، انچنان که در آغاز انتظار میرفت، مفید واقع نشدهاند. بسیاری از افراد علاقه ندارند که ماهها و حتی سالهای پس از وقوع مصیبت، به کاوش در مورد احساسات خود بپردازند.
کاوش حماسی درونی جهت بازگشت به شرایط نرمال
با آماده شدن بازمانده، ماهیت کاوش درونی جهت بازگشت به سمت خانواده و دوستان به شیوهی زیر انجام میشود:
مرحلهی اول: پا در میان آتش نهادن و یادآوری ترسها و خاطرات تلخ.
مرحلهی دوم: به دست آوردن کنترل و درگیر شدن جهت به دست گرفتن کنترل روح و روان خود.
مرحلهی سوم: انتقال به صورت تلاشهای دشوار در قلمروهای نا آشنا.
مرحلهی چهارم: دوباره در حال ظهور و اعلام عمومی هویت جدید خود.
مرحلهی پنجم: یادگیری نحوهی تعامل با شنوندگان ضعیف و توسعهی گزینههای واکنشی.
در این مرحله برای ادارهی مناسب پرسشکنندگان مفید است تواناییهای خود را از طریق انتخاب گزینههای زیر توسعه دهید:
الف) هیچ صحبتی دربارهی مصیبت خود نکنید، حتی اگر از شما سؤال شود.
ب) پاسخی بسیار کوتاه و خلاصه به آنها داده و بحث را تغییر دهید.
ج) مصیبت خود را با جزئیات برای افرادی که واقعاً علاقمند هستند، زمان کافی برای گوش دادن اختصاص میدهند و شنوندگان مناسبی هستند نقل نمایید.
مرحلهی ششم: عاقلانه سخن بگویید نه با درد و رنج، در این مرحله فرایند بهبودی در حال نتیجه دادن است.
پیکار طولانی: قبل از زندگی خوب و بعد از آن
احساس بی کسی، احساس غیر قابل کنترل بودن به فرد دست میدهد.
در سطح روحانی فرد هدف از وجود و بقاء خود را از دست میدهد و قادر نیست اعمال مذهبی که قبل از حادثه انجام میداد را انجام دهد.
در سطح روانشناختی دچار اندوه، ناامیدی و بدبینی میشود و از خود به خاطر زنده ماندن شرمسار میشود. احساس تنهایی و افسردگی میکند. آرزوی مرگ میکند. از زنده ماندن احساس گناه میکند. افکار و خاطراتش او را آزار میدهد. احساس بی هدفی و سردرگمی میکند.
در سطح اجتماعی به طور فزایندهای نسبت به دوستان، خانواده و آشنایان احساس بیگانگی میکند. خود را محبوس میکند و احساس بیماری و دلشستگی در قبال تعریف و تمجید دیگران دارد. دلتنگ دوستان و افرادی و مکانهایی که در حادثهی مزبور از بین رفته بودند میشود و آرزوی ناپدید شدن میکند.
در سطح حرفهای فرد واکنشهای منفی و غیر عقلایی زیادی در محل کار از خود نشن میدهد. موضوعات را شخصی تلقی میکند و دیگران را متخاصم میپندارد. دوست دارد به زمان عقب برگردد. در محل کار به طور مداوم دچار تنش میشود.
به خاطر داشتن این احساسات و بازگشت به محل حادثه از خود عصبانی میشود.
اما افراد میتوانند به واسطهی نوشتن و سخن گفتن با دیگران، درد و رنج خود دربارهی تجربهی تلخی که داشتند را به تدریج به افکار مثبت و نگرش مثبت دربارهی خود تبدیل کنند. شکلی از نظم و ترتیب در زندگی خود پدیدار شود و آزادی انتخاب برایشان به وجود آید.
به نقطهای میرسند که میدانند نباید گذشته را فراموش کنند. بلکه باید آن حادثه را به عنوان بخشی از تاریخ خود بپذیرند. افراد باید بدانند آن حادثهی تلخ به خودی خود هویت آنها را تشکیل نمیدهد، اما در شکل دهی به آنها مؤثر است. در نهایت باید بدانند آنچه مهم است مرگ نیست، بلکه رستاخیز پس از مرگ مهم است.
نیل دونالد والش مؤلف مجموعه کتابهای گفتگو با خدا در یکی از مصاحبههایش به بهترین نحو این احساسات را بیان کرده است. او میگوید: «هنگامی که احساس میکنید زندگی شما در حال فروپاشی است، ممکن است صرفاً لحظهای باشد که شما برای اولین بار با یکدیگر تغییرات اساسی انجام دهید.»
تکامل به سوی شخصیت بهتر و قویتر
افراد بعد از کاوش طولانی مدت برای مبارزه با مصیبت و خاطرات دردناک جهت بازگشت به زندگی عادی به نتایج قابل توجهی دست مییابند و به تکامل میرسند.
آنها پس از پشت سر گذاشتن احساس درماندگی و پدیدار شدن احساسات جدید و مثبت، مهربانتر، قویتر و دوست داشتنیتر میشوند. تلاش میکنند به طور داوطلبانه به سایر بازماندگان حادثههای ناگوار کمک کنند.
تقریباً یک قرن پیش نیچز مردم را آگاه ساخت که آنها نه تنها توانایی تحمل حوادث دشوار را دارند و میتوانند از آن حوادث بهبود یابند بلکه میتوانند نسبت به قبل بهتر و قویتر گردند. کاوش تابآوری جهت بازگشت به شرایط نرمال موضوعی طاقتفرسا و دشوار است و موانع زیادی بر سر راه این کاوش قرار دارد، اما بهبودی امری ممکن است و تکامل زندگی به سطحی بهتر از قبل نیز نتیجهای غیر قابل انتظار نیست.
در سالهای اخیر تعدادی از روانشناسان به دیدگاه «رشد پس از مصائب» توجه نمودهاند. تلاشهای آنها منجر به ظهور رشتهی جدیدی از روانشناسی مثبت گردیده است. در این رشته بسیاری از روانشناسان پی بردهاند که مفاهیم بیماری روانی موضوعی دست و پا گیر برای ارتقاء تابآوری به شمار میآید.
افراد میتوانند از طریق پیکار با شرایط منفی به تکامل برسند. ما انسانها با توانایی تکامل توسط تجربیاتمان متولد میشویم و گاهی اوقات این تجارب به قدری قوی است که برای همیشه هویت ما را تغییر میدهد. ما این توانایی را داریم که از حوادث هولناک معانی و ارزشهای زیادی استخراج کنیم. خاطرات دردناک میتوانند از طریق یافتن موهبتهایی در آن حوادث تلخ التیام یابند. جستجوی آرامش درونی میتواند موجب به ارمغان آوردن مهربانی، فهم و درک بیشتر گردد. مصائب همچنین میتوانند منجر به دانایی بیشتر شوند و مانند دروازهای به سوی یک زندگی جدید و رضایت بخش عمل نمایند.
فعالیتهای توسعهی تابآوری
با نجات یافتگان حوادث مرگبار که اکنون افراد شادی هستند صحبت نمایید. بررسی کنید چگونه بازماندگان از مصائب بسیار سهمگین قادرند شاد باشند و خود را از رنجها و تلخیها رهایی بخشند؟
یکی از منافعی که از مصاحبه با نجات یافتگان حوادث مرگبار به دست میآورید این است که تأثیر حضور و انرژی آنها را احساس میکنید. پس از مصاحبه به احساس خود توجه کنید. این حس در مورد آن دسته از بازماندگانی که به واسطهی آن حوادث تکامل یافته و خود را با اغلب افراد دیگر متفاوت ساختهاند چگونه است؟
بدون دیدگاه