تصور کنید معلولیت دارید

تصور کنید معلولیت دارید


تصور کنید معلولیت دارید؛ این قسمت: پیج مرحوم‌تان

البته امروز (24 اردیبهشت 1401) بیایید تصور دیگری بکنید. این که چند ماه قبل از تولدتان صاحب یک شناسنامه یک ساله شده باشید. هیچ وقت هم به تاریخ تولد شناسنامه‌ایتان دل نداده باشید. مخصوصا جاهایی که خیال کرده باشید، سند تولد نمی‌خواهند با تاریخ دوم، خودتان را معرفی کرده باشید. از جمله اینکه در جی میل و فیس بوکتان تولد دوم یا نزدیک به تولد دوم را وارد کرده باشید. یک روز که دارید توی پیج تان (از امروز پیج مرحومتان) مطلب می گذارید وسط نوشتنتان یک هو خطا می دهد و از شما تاریخ تولد می خواهد. شما هم طبق عادت تاریخ تولد دوم و غیر شناسنامه‌ایتان را وارد می کنید. اما ای دریغ به  جناب آقا یا سرکارخانم اینستاگرام به دلیل شکست‌تان  در راستی آزمایی‌شان برمی خورد. دسترسی به پیج تان را از شما می‌گیرد. بعد دوستانتان به نحوی دلداریتان می‌دهند. یکی سرسلامتی می‌دهد که غصه نخوری فدای سرت.  چند تایی هم پیجتان را تبلیغ می‌کنند. یا حتی مهربانانه به سبک بانوی نازنین “مهدیه رستگار” چند باری راه حل “غلط کردم پیجم را به من پس بدهید” را به انواع مختلف برایتان می‌فرستند.

شما امیدوار می‌شوید اوائل روزی چند بار عکس گذرنامه و آن جمله مرا عفو بفرمایید را ارسال می کنید. اما کم کم دیگر از تک و تا می افتید، تا خود دیروز که فرصت نهایی توبه بود (رائفی طور: آیا مهلت سی روزه برای اثبات هویت با ماه رمضان نمی‌تواند ارتباط داشته باشد؟  )،  آخرین بار هم لینک مربوطه را می روی و برای آخرین بار عکس گذرنامه‌ات را که اتفاقا هنوز چند ماهی اعتبار دارد را نشانشان می‌دهی و باز این لامصب انگار نه انگار که داری پیام می‌فرستی دریغ از یک فیدبک و بازخورد. انگار نه انگار که مهمترین مرحله در ارتباط فیدبک است.

تصور کنید امروز دیگر از پیج تان خبری نباشد. آهنگ می رن آدما و خاطره‌هاشون به جا می مونه به ذهنت با همه خاطرات تلخش هجوم بیاورد. اما تو فقط برای تشکر از دوستان جانی بیایی و بنویسی.

مطلب مرتبط:

چه دانی شب قدرت چیست؟

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *