با هنر دقیق خواندن در 12 یادداشت


روزشمارِ هنر دقیق خواندن/  روز اول- 4 مهر 1403

با دوستان آکادمیِ خلاقیت تصمیم گرفتیم کتابِ هنر دقیق خواندن را بخوانیم و درباره‌اش گفتگو کنیم یا یادداشت بنویسیم.

چون کتاب از مجموعه‌ی تفکر نقاد است پیش‌گفتار با این سؤال که فکر کردن را ظاهراً همه‌ی ما خود به خود بلدیم، نه؟ شروع می‌شود. به این می‌رسد که آنچه ما بلدیم تفکر طبیعیِ ناآگاهانه‌ی نسنجیده‌ی مستوجب رنج خود و دیگران است. تفکر نقاد چیزی است آموختنی؛ و مهارت یافتن در آن تمرین بسیار می‌خواهد. در بخشِ پایانی این بخش کیفیت زندگی را مستقیماً تابع کیفیت تفکر می‌داند و ادعا می‌کند: «مجموعه‌ی تفکر نقاد طرحی است برای بهبود کیفیت روابط، یادگیری، و زندگی. برای اخلاقی زیستن. برای آزادی.»

بخش نظری بخش دوم کتاب با پیش‌فرض کتاب شروع می‌شود که خوب خواندن کتاب همان خوب خواندن فصل‌ها و پاراگراف‌ها است. سپس به خواندن هدف‌مند می‌پردازد. می‌خوانیم تا منظور نویسنده را بفهمیم. خواندنی که با تحلیل‌گری و سنجشگری و خلاقیت، ترجمه‌ی دقیق کلمات با معناهای مورد نظر نویسنده را نتیجه می‌دهد.

بجز منظور نویسنده، مقصودِ خودمان از خواندن و نوعِ متن هم روی طرز خواندن ما تأثیر دارد. این‌که خواندن برای لذت، درکِ اجمالی مطلب، کسبِ اطلاعاتِ متنی، ورود به جهان‌بینی جدید و فهمیدن و شناخت و یا یادگیری یک رشته‌ی جدید از هم متفاوت است کاملاً مشخص است اما کتاب ادعا می‌کند که خواندن هر متنی مستلزم برخی تمهیدات و مهارت‌هاست که موضوع اصلی این کتاب است.

از ابتدای خواندن این کتاب این جمله‌ی رنه دکارت در ذهنم رژه می‌رود: «می‌اندیشم پس هستم.»

انگاره/ ۵ مهر ۰۳

در کتابِ هنر دقیقِ خواندن صحبت از انگاره‌ها بود. اینکه برای فهم درست هر رشته درک درست از انگاره‌های اولی و دومی آن لازم است. علاوه بر این انگاره، انگاره‌ی پیرامونی هم وجود دارد.

مثال خوبی هم می‌زند انگاره‌ی اولیه‌ی روانشناسی فرد است و انگاره‌ی اولیه‌ی جامعه‌شناسی گروه است. حالا ما که درسِ مشاوره توان‌بخشی و خانواده گروهی خاص داریم به نظرتان انگاره‌ی اولیه‌ی‌مان چه باشد خوب است؟ فرد؟ خانواده‌؟ گروه؟

بگذریم، از اول مطالعه‌ی سهم امروز کتاب، ذهنم درگیرِ واژه‌ی انگاره بود. ترجمه‌ی idea. در واژه‌یاب تعریف‌هایی را آورده بود که از سومی خوشم آمد:

«۳. (اسم) ظرف دسته‌دار فلزی که استکان، لیوان و امثال آن‌ها را در آن قرار می‌دهند.»

گمانم یکی از راه‌های درک درست انگاره‌های مطلب مورد مطالعه و درک منظور نویسنده ترسیم نقشه‌ی ذهنی باشد. شبیه ساختن ظرف دسته‌دار فلزی برای قرار دادن مفاهیم روی آن.

پایش و ارزیابی تفکر خود در روند درک تفکر دیگران / روز سوم مطالعه‌ی هنر دقیق خواندن ‌ 6 مهر 03

دیروز و امروز در دوره‌ی ترجمان انسان نو از دوره‌های مرکز آموزش مجازی دانشگاهیان شرکت کردم. این دوره  شامل 11 درس کارگاه مبانی انسان‌شناسی در تمدن اسلامی بود.

 استاد محمد شجاعی در یکی از درس‌ها گفت:«در تمدن نوین روابط انسانی بر اساس سه اصل استوار است: هو= انت (یعنی بتوانی خودت را جای دیگری بگذاری و از چشم او هم مسائل را ببینی)، هو= رسول الله (یعنی  با هر کسی هر کاری بکنی دریافت کننده حضرت رسول و اهل بیت علیهم‌السلام می‌باشند) و هو= الله (یعنی در این سطح انسان با خود خدا طرف است).  در قسمت هو= الله مثال قشنگی هم زدند  که خدا روزی به یکی از بنده‌های مؤمنش می‌گوید من کسالت داشتم چرا عیادتم نیامدی و آن بنده متعجب می‌پرسد استغفرالله مگر تو هم بیمار می‌شوی. خدا می‌گوید منظورم فلان بنده‌ام بود که بیمار است و تو به عیادتش نرفته‌ای.»

هنوز درگیر این مطالب بودم  که یادم افتاد سهم امروز کتاب هنرِ دقیقِ خواندن را نخوانده‌ام. سریع دست به کار شدم و بخش‌های پرهیز از خواندن و نوشتن تأثیرپذیرانه، خواندن اندیشمندانه، تفکر در مورد خواندن در حین خواندن، ورود به متن، کتاب‌ها را به چشم آموزگار ببینید و هشت مؤلفه‌ی تفکر در ذهن خواننده را خواندم.

در بخشِ تفکر درمورد خواندن در حین خواندن از این جمله‌ خوشم آمد: « یکی از مهم‌ترین مهارت‌های فرد متفکر پایش و ارزیابی تفکر خود است در روند درک تفکر دیگران.»

برداشتم از این جمله هم عنوان این یادداشتم شد و هم این که به صحبت استاد شجاعی برگشتم که موقع خواندن آنچیزی که می‌خوانم را می‌توانم مساوی با خودم ببینم و از دید آنچه می‌خوانم مسائل را ببینم. یا حتی بالاتر این متن می‌تواند هدیه‌ی خدا و اهل بیت باشد که من باید هنر به خرج بدهم و خوب آن را  بخوانم و بفهمم.

پنج در هشت بخش کارِ خواندن/ روز چهارم مطالعه‌ی هنر دقیق خواندن ۸ مهر ۰۳

امروز توانستم بخش کار خواندن و پنج مرحله‌ی دقیق خواندن را بخوانم و پیوست یکم: نمونه‌ای از نقل به معنا و پیوست دوم: منطق یک مقاله را واکاوی کنم و این یادداشت را مطابق الگوی پیوست دوم بیان کنم:

۱) هدف اصلی این کتاب این بود که بگوید خواندن چون کار فکری است پس باید خواندن درست را یاد بگیریم نه فقط صرف خواندن را.

2) به نظرم پرسش مهم ریچارد پل و لیندا الدر در این بخش این بوده که چگونه می‌توان به خواندن درست رسید؟

۳) به نظرم نویسندگان اطلاعات کافی درباره‌ی شیوه‌های واکاوی متن داشته‌اند و توانسته‌اند مطالب را ساختارمند بیان کنند.

۴) دو استنتاج مهم این بخش کتاب به گمان من این دو جمله می‌باشد:

« – اگر بدون اینکه بدانید خواندن درست یعنی چه، فقط یادگرفته‌اید «بخوانید»، درواقع بدخواندن را آموخته‌اید.

– دقیق‌خوانی دربردارنده‌ی استخراج و درونی سازی آگاهانه‌ی معناهای مهم در متن است. »

۵)هم‌ترین مفهوم این بخش کار خواندن و دقیق خواندن بود.

۶) مفروضات اصلی مبنای تفکر نویسندگان از این بخش کتاب ۵ مرحله‌ی دقیق خواندن بود. این ۵ مرحله عبارتند از:

«مرحله‌ی اول: نقل به معنا کردن جمله به جمله‌ی متن

مرحله‌ی دوم: واضح‌سازی تز مطرح شده در پاراگراف

مرحله‌ی سوم: واکاوی منطق متن

مرحله‌ی چهارم: ارزیابی منطقی متن

مرحله‌ی پنجم: اندیشیدن از منظر نویسنده.»

7) اگر الزامات بیان شده‌ی نویسندگان را جدی نگیریم دقیق نمی‌خوانیم و یاد نمی‌گیریم و فقط مغزمان را از یک سری داده پر می‌کنیم. بیچاره مغزمان که در این حالت فقط حماله‌المطالب می‌شود.

۸) دیدگاه اصلی این بخش و کل کتاب را از بخش پایانی پیوست دوم عاریه می‌گیرم: در راستای کل کتاب در این بخش هم تلاش نویسندگان توجه به موضوع واکاوی بوده و دیدگاه‌شان در مورد این موضوع این است که واکاوی «لازمه‌ی درک و کاربست مولفه‌های استدلال به هنگام تعمق در مورد مشکلات، مسائل، موضوع‌ها و غیره است.»

دوستان عزیزی که این کتاب را مطالعه کرده‌اید یا همچون دوستان عزیز آکادمی خلاقیت در حال مطالعه‌ی این کتاب هستید به نظرتان توانستم تمرین این بخش را درست انجام دهم؟

تکلیفمان را مشخص می‌کنیم/ روز پنجم مطالعه‌ی هنر دقیق خواندن 10 مهر 1403

امروز  سهم مطالعه‌ام از کتاب خواندن ساختاری، خواندن جمله‌ها  و خواندن پاراگراف‌ها شد. در خواندن ساختاری می‌خواهیم با نگاه دقیق به عنوان، پیشگفتار، مقدمه و فهرست کتاب را ارزیابی کنیم و ببینیم که ارزش خواندن دقیق را دارد یا نه. همچنین یک تصور کلی  به دست می‌آوریم که مبنای مطالعه‌ی کتاب می‌شود.

با خواندن جمله به حرف اصلی جمله فکر می‌کنیم و جمله‌هایی را پیدا می‌کنیم که پیش‌برنده‌ی کتاب هستند. ارتباط جمله‌ها را با هم در نظر می‌گیریم و به نقش جمله در تنظیم متن می‌اندیشیم. البته حواسمان هست که بی‌اخلاقی نکنیم و یک جمله را برای برخورد اغراق‌آمیز بیرون نکشیم.  خلاصه برای خواندن جمله هم همدلی یادمان نرود. وگرنه تویِ سر نکته‌های معتبر متن می‌زنیم.

در پاراگراف‌خوانی هم با خواندن ساختاری پاراگراف‌های مهم را که به پرسش‌های اساسی جواب می‌دهند می‌یابیم و به  ارتباط پاراگراف‌ها  با هم توجه می‌کنیم. یک کتاب خوب از ارتباط منطقی انگاره‌های پاراگراف‌هایش مشخص می‌شود. البته در کتاب نمی‌مانیم و برای ربط دادن انگاره‌ها به شرایط زندگی از خود می‌پرسیم:

«- این انگاره را چطور می‌توانم ربط دهم به چیزی که خودم می‌دانستم؟

– آیا در این پاراگراف انگاره‌ی مهمی وجود دارد که بتوانم در تفکرم از آن بهره بگیرم؟

– آیا در زندگی خودم با وضعیت یا پیشامدی مواجه شده‌ام که یادآوری آن به روشن کردن این انگاره کمک کند؟»

از اول خواندن این بخش‌ها صدای علی بندری در گوشم پیچید که توضیح می‌داد چطور کتاب بخوانیم که بفهمیم و یادمان نرود. البته فکر می‌کنم هر چه قدر هم دقیق بخوانیم باز همه‌ی بخش‌ها یادمان نمی‌ماند و جمله‌ای از کتاب با ما بماند که در زندگی به کارش بگیریم هنر کرده‌ایم. اما از خواندن  تنها برای پُز دادن جلوتر رفته‌ایم. به جز صدای علی بندری یاد انجام تکلیف کارگاه  و کتاب روش تحقیق موضوعی در قرآن هم افتادم. آیه آیه می‌خواندم و به آیات قبلی فکر می‌کردم و برای خودم سؤال در می‌آوردم و نکته‌ها را با موضوع و سؤال تحقیقم در قرآن ارتباط می‌دادم.

درس را مثل روزنامه نخوان/ روز ششم مطالعه‌ی هنر دقیق خواندن 11 مهر 1403

بله که باید درس را مثل روزنامه نخواند. برای دقیق درس خواندن باید بدانیم «هر متن درسی در کل شیوه‌ی مشخصی است برای تفکر در مورد مجموعه‌ای از چیزهای مشخص.» فصل اول و مقدماتی چون تصویری از کلیت درس و رشته به ما می‌دهد مهم است. اما وقتی رفتیم سراغ فصل‌های بعدی که جزئیات را مطرح کردند باز باید به فصل مقدماتی برگردیم و ببینیم ارتباط کل به جزء چی بود. توی کتاب در این قسمت باز به راهنماهای مرحله‌ی  پنجم دقیق خواندن یعنی اندیشیدن از منظر نویسنده ارجاع داده بود. من که از آن خواننده‌ها هستم که شاید از متن سر سری بگذرم اما از زیرنویس‌ها و پاورقی‌ها محال است به راحتی بگذرم برگشتم و راهنماهای مرحله‌ی پنجم را دیدم. برداشتم این شد یک هم‌کلاسی درس‌خوان گیر بیاور که خوب هم سؤال طرح می‌کند. فقط کافی است به سؤالات این هم‌کلاسی‌ات جواب بدهی و تلاش کنی مثل نویسنده فکر کنی. بعدش به پیوست چهارم که منطق یک کتاب درسی بود هم ارجاع داده بود  که همان هشت مرحله‌ی منطق خواندن مقاله بود که من پیشتر تمرینش هم کردم:

  • هدف اصلی کتاب؟
  • پرسش‌های کلیدی؟
  • مهمترین اطلاعات؟
  • استنتاج‌های مهم؟
  • مهمترین مفهوم و مفاهیم؟
  • مفروضات اصلی ؟
  • نتیجه‌های جدی گرفتن استدلال‌های کتاب؟ و نتیجه‌های جدی نگرفتن استدلال‌های کتاب؟ (این واضح است جواب سؤال معلم را درست نمی‌دهیم و نمره‌ی مان کم می‌شود.)
  • دیدگاه‌های اصلی کتاب؟

اما روزنامه و خبرنامه این‌که اصلاً خبر نخوانیم که نمی‌شود اما حواسمان باشد اخبار داخلی و دوستان، طرفدارانه‌ی افراطی است و اخبار خارجی و دشمنان هم دشمنانه‌ی افراطی است. پس حواسمان به این دو نوع سوءگیری باشد. چند تا نکته هم از کتابی که نقادی خبر می‌دهند آورده بود که خودتان بروید و کتاب را بخوانید.

امروز 4 ساعت در کارگاه «درک تورم جملات انگلیسی: کلید موفقیت در تدریس و نگارش مقالات» شرکت کردم. استاد اول گفتند که منظورشان ازدرک تورم فهمیدن جملات پیچیده است. فرمولش خیلی ساده بود. توجه کنیم که سه رکن و اساس اصلی داریم که اگر نباشند ساختمان جمله به هم می‌ریزد یعنی فاعل، فعل و مفعول. حالا باید بدانیم فاعل و مفعول 8 حالت دارند و فعل هم 16 حالت. درست که در آزمون ام اچ ال ای قبول شدم و منی که فعلاً قصد مهاجرت ندارم نیاز به خواندن زبان ندارم اما استاد آنقدر خوب درس داد که وسوسه می‌شوم یک مدرک بین‌المللی هم بگیرم. راست گفته‌اند که

«درس معلم ار بود زمزمه‌ی محبتی

جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را»

نشان‌گذاری را جدی بگیر/ روز هفتم مطالعه‌ی هنر دقیق خواندن 12 مهر 03

خواندن سرمقاله و نشان‌گذاری بخش‌هایی بود که امروز توفیق خواندنشان را پیدا کردم.

سرمقاله که ترجمه‌ی Editorial است، «مهمترین و مورد استفاده‌ترین نوع مقاله در رسانه‌های جمعی است. هر روزنامه یا مجله با “سرمقاله” آغاز می‌شود که آینه افکار گردانندگان نشریه است و نگارش آن به عهده روزنامه نگارانی است که قادرند افکار و نظرات مسئولان نشریه را دربارۀ موضوعات مهم خبری و مسائل روز را در ستون ویژۀ “سرمقاله” بی‌غرضانه بنویسند.»

روشن و واضح است قرار نیست اگر سرمقاله‌ای از باورهایمان دفاع کرده باشد آن را تحسین و اگر به نقد باورهایمان پرداخته باشد از آن انتقاد کنیم. پس ما بدون انتظار زیادی سرمقاله‌ها را همدلانه می‌خوانیم تا طیف گسترده‌ای از دیدگاه‌ها را بفهمیم و وسعت نظرمان را افزایش دهیم.

در بخش نشان‌گذاری هم از نان شب واجب بودن نشان‌گذاری گفت و خودش چند شیوه را  برای علامت‌گذاری پیشنهاد داد:

«دایره‌ی دور واژه یا عبارت برای نشان دادن مفهوم اساسی یا مهم.

تعریف برای نشان دادن  تعریف مهم.

!، !!، یا !!! برای نشان دادن نتیجه‌گیری مهم.

مسئله یا موضوع برای نشان دادن مسئله یا موضوع مهمی که نویسنده به آن پرداخته است.

ع (اطلاعات)، د (داده‌) و ش (شواهد)  برای نشان دادن اطلاعات مهم.

دیدگاه برای نشان دادن دیدگاه کلیدی.

فرض برای نشان دادن مفروضاتی که نویسنده بنای استدلالش را بر آن گذاشته و محل تردید است.

استلزام برای نشان دادن استلزامات مهمی که از تفکر نویسنده برمی‌آید یا پیامدهای مهمی که از آن ناشی می‌شود.

یادداشت‌ها برای نشان دادن اندیشه‌هایی که به ذهن خواننده رسیده.

نمودارها برای نشان دادن شکل‌هایی که خواننده برای نشان دادن روابط متقابل میان انگاره‌های مهم رسم کرده است.

به نظرم این کتاب چون در بخش‌های قبلی از دیدگاه، فرض، استلزام، یادداشت و نمودار صحبت کرده این نشان‌ها را پیشنهاد کرده است. خودم که نمی‌نشینم این همه راه بروم. یک مداد اتود دستم می‌گیرم و بخش‌های مهم را خط می‌کشم و خواستم کلمه‌ای هم کنار خط می‌نویسم. اتفاقاً بعدها که دوباره به کتاب برگشتم می‌توانم از خودم بپرسم چرا زیر این جمله‎ها خط کشیده‌ام؟ آیا امروز هم این جمله‌ها برایم مهم هستند؟

کم بخوان اما خوب بخوان/ روز هشتم مطالعه‌ی کتاب هنر دقیق خواندن 13 مهر 1403

امروز بخش نظری کتاب را تمام کردم.  «خواندن به منظور آموختن»، «خواندن به منظور فهم نظام‌های فکری»، «خواندن در چهارچوب رشته‌های درسی» و «هنر دقیق خواندن» را مطالعه کردم.

در این بخش‌ها تأکید شد:

  • اینکه معدودی کتاب را خوب بخوانیم بسیار مهم‌تر است از بد خواندن کتاب‌های متعدد.
  • معنای خواندن برای فهم نظام‌های فکری را می‌توان با یادآوری مؤلفه‌هایی روشن کرد که در توضیح مرحله‌ی سوم دقیق‌خوانی ذکر شد. یعنی خواندن به منظور تشخیص مقصود و هدف؛ یافتن پرسش‌ها، مسئله‌ها یا قضایا؛ آگاهی از اطلاعات و داده‌ها؛ درک مفاهیم، نظریه‌ها و انگاره‌ها؛ برای ردیابی تفسیرها و استنتاج‌ها؛ شناسایی مفروضات؛ تعیین استلزامات و پیامدها؛ و پی بردن به دیدگاه‌ها.
  • بدانیم علم منظومه‌ای است از نظام‌ها.
  • بعضی رشته‌ها دربردارنده‌ی نظام‌های فکری مخالف هم هستند. مثلاً فلسفه، روان‌شناسی و اقتصاد که در آن‌ها مکاتب فکری متعدد و متضادی وجود دارد.
  • برای خوب خواندن در زمینه‌ی رشته‌های درسی باید تشخیص داد که رشته‌ی مفروض به صورت منظومه‌ای از نظام‌های موافق است (وظیفه اشراف پیدا کردن بر این نظام‌هاست) یا منظومه‌ای متشکل از نظام‌های رقیب (وظیفه درک موارد تضاد و اشراف بر نظام‌هاست).
  • برای دقیق خواندن، دست‌ِ کم باید مقدمات دقیق‌خوانی یا مرحله‌ی اول خواندن را اجرا کرد.
  • خواندن مرحله‌ی اول موقعی مفید است که نقل به معنا، معنای متن اصلی را باز کند یا دست‌کم نقطه‌ی شروعی باشد برای باز شدن آن.
  • در مواردی که نمی‌دانیم چطور عبارت یا جمله‌ای را به بیان خودمان بازگو کنیم، توصیه‌ی کتاب رجوع به واژه‌نامه‌های معتبر و یافتن معنی واژه‌هاست.
  • کتاب همچنین توصیه می‌کند هنگام تفسیر متن عجله نکنیم. آن قدر جمله‌ها را بالا و پایین کنیم که مطمئن شویم لُب معنا را به دقیق‌ترین شکلی که می‌توانیم منتقل کرده‌ایم.
  • هنرِ نقل‌به‌معنا اساس دقیق خواندن متن است.

توصیه‌های چند مورد آخر یعنی مراجعه به واژه‌نامه‌های معتبر و بالا و پایین کردن جمله‌ها برایتان آشنا نبود؟ اگر در دوره‌های مدرسه نویسندگی استاد شاهین کلانتری شرکت کرده باشید به گونه‌های مختلف این توصیه‌ها را باید شنیده باشید.

تمرین نقل به معنا اولین مرحله‌ی دقیق خواندن/  روز نهم مطالعه‌ی کتاب هنر دقیق خواندن ۱۴ مهر ۱۴۰۳

در قسمتی از بخش کار عملی کتاب که امروز خواندم، قرار شد متن را بخوانیم و آن را به بیان خودمان نقل به معنا کنیم ببینیم چقدر فهمیده‌ایم.

خود کتاب بخشی از اعلامیه‌ی استقلال آمریکا را گذاشته بود تا آن متن را پاراگراف به پاراگراف بخوانیم و به زبان خودمان توضیح دهیم. تمرین کتاب و نقل به معنای نویسنده را خواندم. اما از آن‌جایی که موضوع تمرین مورد علاقه‌ام نبود تصمیم گرفتم از نثرهای خوبی که می‌خوانم نقل به معنا کنم.

پس پاراگرافی از در حضر مهشید امیرشاهی را می‌خوانم و نقل به معنا می‌کنم:

«گاه به نظرم می‌رسد که زمان چون تیر شهابی می‌گذرد، گاه فکر می‌کنم که جهان چون صخره‌ای سنگین متوقف است. گاه اتفاقات را چون حلقه‌های زنجیری به هم پیوسته می‌بینم، گاه وقایع را چون دانه های تسبیحی از هم گسسته می‌دانم. گاه روزهای پیاپی قدم به بیرون نمی‌گذارم، گاه شبهای متوالی به خانه بر نمی‌گردم. گاه همه حال مجازی می‌نماید، گاه همه چیز حقیقی جلوه می کند. گاه با دنیا قهرم، گاه در جنگ. گاه تحمل خود را ندارم، گاه تاب دیگران. گاه در جمع احساس تنهایی دارم، گاه در خلوت تصوّر ازدحام. گاه می‌خواهم همه چیز را فراموش کنم، گاه نمی‌خواهم هیچ چیز را به خاطر نسپرده بگذرم. گاه خشم بر من غالب است، گاه شرم. گاه ترس راه نفسم را می‌گیرد، گاه بغض. گاه ناظرم، گاه بازیگر. گاه تسلیمم، گاه عصیانگر. گاه می‌گویم بمانم و ببینم، گاه می‌خواهم بمیرم و ندانم.»

در این پاراگراف مهشید امیرشاهی حال پریشان خود را در ۱۳ جمله با حالت‌های متضاد به تصویر می‌کشد.

۱. چون تیر شهابی گذران در تضاد با چون صخره‌ای سنگین متوقف شدن.

۲. اتفاقات را چون حلقه‌‌های زنجیر به هم پیوسته دیدن در تضاد با اتفاقات را چون دانه‌های تسبیح گسسته دیدن.

۳. روزهای پیاپی بیرون نرفتن در تضاد با شبهای متوالی به خانه برنگشتن.

۴. همه چیز را مجازی دیدن در تضاد با همه چیز را حقیقی دانستن.

۵. قهر بودن در تضاد با جنگ.

۶. تحمل خود را نداشتن در تضاد با تحمل دیگران را نداشتن.

۷. احساس تنهایی در تضاد با تصور ازدحام در خلوت.

۸. فراموش کردن همه چیز در تضاد با همه چیز را به خاطر سپردن.

۹. خشم در تضاد با شرم.

۱۰. ترس راه نفس را گرفتن در تضاد با بغض راه نفس را گرفتن.

۱۱. ناظر در تضاد با بازیگر.

۱۲. تسلیم در تضاد با عصیان.

۱۳. ماندن و دیدن در تضاد با مردن و ندیدن.

تمرینِ واضح سازی تز مطرح شده در پاراگراف و واکاوی منطق متن/ روز دهم مطالعه‌ی هنر دقیق خواندن ۱۵ مهرماه ۰۳

در مرحله‌ی دوم دقیق خواندن باید ۱) تز متن را به بیان خودمان بنویسیم، ۲) آن را توضیح دهیم، ۳) یک یا چند نمونه‌ی عینی برای این تز بیابیم و ۴) با استفاده از تشبیه یا تمثیل آن را روشن‌تر کنیم.

در مرحله‌ی سوم هم باید به قصد نویسنده؛ مهم‌ترین پرسش‌ها، مسائل یا موضوع‌ها؛ مهم‌ترین اطلاعات یا داده‌ها و اساسی‌ترین نتیجه‌گیری‌های نویسنده پی‌ببریم.

از خودم انتظار نداشتم پای همان یک پاراگراف در حضرِ مهشید امیرشاهی را که دیشب تمرین کردم بمانم. برای همین در جستجوی اعلامیه‌های نویسندگی برآمدم. از تبلیغ نوشتن اعلامیه مجلس ترحیم و پروژه نویسندگی می‌گذرم، همچنان که از جملات شوپنهاور در «چند نقل قول دربارۀ ساده نوشتن» میگذرم.

در پست «چگونه نویسنده شویم؟»کمی لنگر می‌اندازم. مقدمه را می‌خوانم. اما دلم رضا نمی‌دهد که به پاراگراف یادداشت دیروز از در حضر برنگردم.

«گاه به نظرم می‌رسد که زمان چون تیر شهابی می‌گذرد، گاه فکر می‌کنم که جهان چون صخره‌ای سنگین متوقف است. گاه اتفاقات را چون حلقه‌های زنجیری به هم پیوسته می‌بینم، گاه وقایع را چون دانه های تسبیحی از هم گسسته می‌دانم. گاه روزهای پیاپی قدم به بیرون نمی‌گذارم، گاه شبهای متوالی به خانه بر نمی‌گردم. گاه همه حال مجازی می‌نماید، گاه همه چیز حقیقی جلوه می کند. گاه با دنیا قهرم، گاه در جنگ. گاه تحمل خود را ندارم، گاه تاب دیگران. گاه در جمع احساس تنهایی دارم، گاه در خلوت تصوّر ازدحام. گاه می‌خواهم همه چیز را فراموش کنم، گاه نمی‌خواهم هیچ چیز را به خاطر نسپرده بگذرم. گاه خشم بر من غالب است، گاه شرم. گاه ترس راه نفسم را می‌گیرد، گاه بغض. گاه ناظرم، گاه بازیگر. گاه تسلیمم، گاه عصیانگر. گاه می‌گویم بمانم و ببینم، گاه می‌خواهم بمیرم و ندانم.»

درحَضَر رمانی است که مهشید امیرشاهی سال اول انقلاب از دریچه‌ی چشم زنی نویسنده نوشته است. زنی که لابد حالات تضاد را مدام تجربه می‌کند. حرکت و توقف،  پیوستگی و گسستگی، در خانه ماندن و به خانه نیامدن، مجازی و حقیقی، قهر و جنگ، خود و دیگری، تنهایی و ازدحام، فراموش کردن و به خاطر سپردن، خشم و شرم، ترس و بغض، ناظر و بازیگر، تسلیم و عصیان، و ماندن و دیدن و مردن و ندیدن.

اهمیت پرسش، تمرین مرحله‌ی چهار دقیق خواندن/ روز یازدهم مطالعه‌ی هنر دقیق خواندن 17 مهر 03

امروزم با پرسش گره خورد. عصر در وبینار نویسنده‌ساز استاد شاهین کلانتری خواست بپرسیم. پرسش‌هایمان را بررسی کرد. اکثرمان نه تنها با آیا که با چگونه و چطور هم منفی می‌پرسیدیم. قرار شد در ده دقیقه 30  پرسش بنویسیم. گمانم بعد می‌شد یکی را انتخاب کرد و با آن کلنجار رفت.

جلوی رویم آشنایی با هنر پرسشگری سقراطی است. این کتاب هم نوشته‌ی ریچارد پل و لیندا الدر از مجموعه‌ی تفکر نقاد است. هنر پرسشگری 5‌امین کتاب این مجموعه و هنر دقیق خواندن 11امین کتاب است. از خودم می‌پرسم آیا در خواندن این کتاب عجله کرده‌ایم؟ آیا بهتر نبود اول 10 کتاب را می‌خواندیم و بعد به این کتاب می‌رسیدیم؟

به خودم با پرسش جواب می‌دهم: از کجا معلوم که  10 تای قبلی مجموعه را می‌خواندی و بعد به این کتاب می‌رسیدی؟ آیا لازم است که هر سیر مطالعاتی را طبق نظر نویسندگان پی‌ بگیری؟ آیا باید قصد نویسندگان این کتاب که پرورش تفکر نقاد است با قصد تو از خواندن یکی باشد؟

یادم می‌افتد باید بخش دیگری از کتاب هنر دقیق خواندن را بخوانم. بخش عملیِ مرحله‌ی چهارم دقیق خواندن و ارزیابی منطق متن است. در این مرحله باید متن را از نظر 9 معیار فکری اصلی ارزیابی کنیم: وضوح، درستی، دقت، عمق، وسعت نظر، مربوط بودن اهمیت، منطقی بودن، و انصاف. یعنی درباره‌ی متنی که می‌خوانیم بپرسیم:

  1. آیا نویسندگان به وضوح منظورشان را بیان کرده‌اند یا متن به نوعی مبهم، مغشوش یا آشفته است؟
  2. آیا ادعایی که نویسندگان مطرح کرده‌اند درست است؟
  3. آیا متن به اندازه‌ی کافی دقیق است؟ آیا جزئیات، مشخصات و دقایق مربوط ذکر شده؟
  4. آیا نویسندگان مقصود اصلی را دنبال کرده‌اند یا از آن منحرف شده و در نتیجه مطالب نامربوط در متن آورده‌اند؟
  5. آیا نویسندگان پیچیدگی‌های مهم موضوع را نشان داده‌اند یا نوشته‌شان سطحی است؟
  6. آیا نویسندگان سایر دیدگاه‌های مربوط را هم در نظر گرفته‌ یا متنی تنگ‌نظرانه نوشته‌اند؟
  7. آیا اجزای متن همخوانی دارند یا نویسندگان تناقض‌گویی کرده‌اند؟
  8. آیا متن حرف مهمی دارد یا در آن به حواشی بی‌اهمیت موضوع پرداخته شده؟
  9. آیا نویسنده منصفانه موضوع را بررسی کرده یا از دیدگاهی جانبدارانه؟

آیا شما هم حرفم را می‌پذیرید که امروز من با پرسش گره خورده بود؟

هشت در پنج؛ فرمولِ هنر دقیق خواندن/ روز دوازدهم و آخر مطالعه‌ی هنر دقیقِ خواندن ۱۸ مهر ۰۳

امروز تمرین مرحله‌ی پنجم دقیق خواندن یعنی نقش‌گزاری را خواندم. در این مرحله با ایفای نقشِ نویسنده‌ی اصلی درک‌مان را از متن باز هم عمیق‌تر می‌کنیم. از کسی می‌خواهیم پرسش‌هایش را درباره‌ی موضوع مورد مطالعه از ما بپرسد و ما در نقش نویسنده جوابش را بدهیم.

با خواندن این بخش و مثال‌ها خواندن کتاب را به پایان بردم. اگر بخواهم کتاب را جمع‌بندی کنم، می‌گویم با هنرِ دقیق خواندن و برای پروراندنِ ۸ مولفه‌ی تفکر (هدف، پرسش، اطلاعات، تفسیر، مفاهیم، مفروضات، استلزامات و پیامدها، و دیدگاهها) لازم است ۵ مرحله را طی کنیم:

۱. نقل به معنا کردن جمله به جمله‌ی متن

۲. واضح‌سازی تز مطرح‌شده در پاراگراف

۳. واکاوی منطق متن

۴. ارزیابی منطق متن (وضوح، دقت، درستی، مربوط بودن، اهمیت، عمق، وسعت نظر، منطقی بودن، و انصاف)

۵. اندیشیدن از منظر نویسنده یا نقش‌گزاری.

در اینجا از دوستان آکادمی خلاقیت سپاسگزارم که فرصت مطالعه‌ی کتابِ هنر دقیق خواندن را همراه با یادداشت‌نویسی فراهم آوردند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *