خلاصه داستان آلت جرم و 9 خلاصه داستان دیگر


از دوره‌های مدرسه نویسندگی شاهین کلانتری
https://t.me/kelasenevisandegi/296

در دوره‌ی 100 داستان 6 از دوره‌های مدرسه‌ی نویسندگی شرکت کردم. یکی از تمرین‌های جالب این دوره خلاصه کردن داستان‌هایی است که می‌خوانیم. قصد دارم در این پست خلاصه‌ی ده داستان اول را که نوشتم منتشر کنم.

آلت جرم از رولد دال- مجموعه داستان وای! دَدَم وای! از وودی آلن، هاینریش بل، گراهام گرین و … – انتخاب و ترجمه‌ی علی خزاعی‌فر

1-آلت جرم از رولد دال- مجموعه داستان وای! دَدَم وای! از وودی آلن، هاینریش بل، گراهام گرین و … – انتخاب و ترجمه‌ی  علی خزاعی‌فر

آلت جرم داستان زنی است که نوشیدنی دلخواه همسر و خودش را آماده کرده و پشت میز چرخ خیاطی چشم انتظار همسرش هست که بعد از خوردن نوشیدنی برای صرف شام به رستوران بروند.

همسر پلیسش تشریف فرما می‌شود اما توپش پر است. دو تا نوشیدنی هم سیرو آرامش نمی‌کند. در جواب همدلی‌های روی مخ همسرش اخم و تخم می‌کند و آخرش با  گفتن اینکه می دانم با توجه به حاملگی‌ات نباید این خبر را الان و این طور به تو بدهم، خبری به همسرش می‌دهد. همسرش با شنیدن خبر شوکه می‌شود و می‌گوید من می‌روم برایت آشپزی کنم چه بخوری چه نخوری.

اولین چیزی که در فریز به دستش می‌خورد ران بزرگ گوسفند است. آن را می‎‌آورد و محکم از پشت سر توی سر همسرش می‌کوبد و همسرش را درجا می‌کشد.

فوری خود را و موقعیت را درمی‌یابد، لباس می‌پوشد و برای خرید سیب زمینی از در پشتی خانه به بقالی محله می رود و از در اصلی به خانه برمی‌گردد و با دیدن جنازه‌ی همسر اول حسابی عزاداری می‌کند و سپس به اداره‌ی پلیس زنگ می‌زند و همکاران شوهرش را در جریان مرگ همسرش قرار می‌دهد.

پلیس‌ها و کارآگاه‌ها به صحنۀ قتل می‌آیند و برای یافتن آلت قتل همه جای خانه را می‌گردند. خانم خانه که حواسش جمع است آلت قتاله را که در فر حسابی پخته است به خورد کارآگاهان محترم می‌دهد، تا آنها هی نگویند الت قتل هر جا باشد قاتل همانجاست.

اگر به سبک مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد در غلاغه به خونه‌ش نرسید بخواهیم نتیجه‌گیری کنیم، باید بنویسیم آقایان محترم جهت دادن خبر خیانت خود به خانم خانه‌دار آشپزتان که فریزر پری از گوشت دارد احتیاط کنید.

کارآگاهان محترم شما هم توی صحنۀ قتل کارد به شکم مبارکتان بزنید.

سه نامه و یک قصه از مجموعه داستان سه نامه و یک قصه؛ و چند داستان دیگر از اوراسیو کیروگا، کاترین منسفلید، آگوست استریندبرگ و دیگران- ترجمه‌ی نیما م. اشرفی

2-سه نامه و یک قصه از مجموعه داستان سه نامه و یک قصه؛ و چند داستان دیگر از اوراسیو کیروگا، کاترین منسفلید، آگوست استریندبرگ و دیگران- ترجمه‌ی نیما م. اشرفی

سه نامه و یک قصه داستان دختر بیست ساله‌ای است که به یک روزنامه‌نگار نامه می‌نویسد و بعد از توصیف خودش، مردشناسی‌اش را با توصیف 17 موردی که در اتوبوس مشاهده کرده و  تحویل نگرفتن‌هایش را به رخ او می‌کشد.  مرد که به دام دختر افتاده از او می‌پرسد که آیا از این 17 نفر کسی هم بوده که ذره‌ای علاقه‌ی شما را جلب کرده باشد و دختر در جواب نامه مشخص می‌کند یک نفر بوده که توانسته علاقمندش کند و همان یک نفر هم روزنامه‌نگار محترم بوده است.

یک پنجره از هاروکی موراکامی از مجموعه داستان ابرقورباغه و پای عسلی- ترجمه‌ی فرناز حائری.

3- یک پنجره از هاروکی موراکامی از مجموعه داستان ابرقورباغه و پای عسلی- ترجمه‌ی فرناز حائری.

یک پنجره، داستان مردی بود که شغلش نامه‌نویسی برای یک شرکت بود_چه شغل جالبی، یادم آمد استاد کلانتری خیلی وقت است نامه نفرستاده؛ البته دقیق‌تر می‌شود خودم خیلی وقت است به سایت استاد سر نزدم_این نامه‌نویس وقتی داشت شغلش را رها می‌کرد قانون شرکت را زیر پا گذاشت و با یکی از مشتریانش دیدار کرد و از همبرگرش در یک رستوران کنار راه‌آهن خورد. حالا این مرد نامه‌نویس سابق هر وقت از کنار راه‌آهن می‌گذرد و پنجره‌های آپارتمان‌ها را می‌بیند یاد آن زن می‌افتد و فکر می‌کند پشت کدوم یک از این پنجره‌ها آن زن نشسته است؟ 

بومرنگ از استفانو بنی – مجموعه داستان دیگر تنها نیستی- ترجمه‌ی محمدرضا میرزایی.

4- بومرنگ از استفانو بنی – مجموعه داستان دیگر تنها نیستی- ترجمه‌ی محمدرضا میرزایی.

بومرنگ داستان سگی است که صاحبش موقع مرگ او را به شوهرش آقای رمو سپرد و از او خواست رهایش نکند.

اما آقای رمو با دیدن جای خالی همسرش از این سگ متنفر شد و اول با غذا ندادن و حبس خواست سگ را فراری دهد. اما سگ عاشقانه با این اذیت‌ها برخورد کرد.

سپس آقای رمو به فکر افتاد که حیوان را ببرد و بیرون از خانه رهایش کند. این برنامه هم با بازگشت سگ به منزل شکست خورد.

در نهایت آقای رمو خودش سعی کرد از دست سگش فرار کند. اما سگِ چاقِ زشت ول‌کن نبود و با جا دادن خودش در قفس سگ مسافر دیگر خود را در هتل به آقای رمو رساند.

آقای رمو که دید به هیچ وجه نمی‌تواند از دست بومرنگ خلاص شود خود را از پنجره‌ی هتل پرت کرد بیرون. اما بلافاصله بومرنگ هم دنبالش آمد تا آقای رمو در سفر ابدی تنها نماند.

پزشک خانواده از علی مؤذنی- از مجموعه داستان جشن طلاق.

5- پزشک خانواده از علی مؤذنی- از مجموعه داستان جشن طلاق.

داستان پزشک خانواده داستان دختری است که دانشجوی سال چهارم پزشکی است. یک روز از استاد موقت ادبیاتشان می‌خواهد که اجازه دهد با او هم‌مسیر شوند تا مشکلش را به استاد بگوید. استاد که نمی‌خواهد با همسرش دچار مشکل شود بیماری دخترش و این‌که باید دخترم را دکتر ببرم می‌خواهد او را از سرش باز کند که نمی‎تواند. دختر در مسیر خانه اعتراف می‌کند که از درد کشیدن و زجر کشیدن افراد بیمارِ فامیل که او بر سر بالینشان حاضر شده لذت برده و در این لذت بردن زن و مرد و کودک برابر بودند. استاد نزدیکی‌های خانه از دختر می‌خواهد از ماشینش پیاده شود. دختر شوکه شده و می‌گوید مگر نمی‌خواهید دخترتان را معاینه کنم؟ استاد می‌گوید نه نمی‌خواهم دخترم را زجر بدهی و از زجر کشیدنش لذت ببری. دختر اشک ریزان و زخم خورده اتومبیل استاد را ترک می‌کند.

پنجره‌ی باز از مونرو

6- پنجره‌ی باز از مونرو

پنجره‌ی باز داستان فرامتون ناتل نامی است که برای معالجه‌ی ضعف اعصاب خود راهی روستای دنجی می‌شود. خواهر فرامتون برای اینکه تنهایی و خلوت گزیدن ضعف اعصاب فرامتون را بدتر نکند به او معرفی‌نامه‌هایی می‌دهد.

یکی از معرفی‌نامه‌ها برای خانم سابلتون است. فرامتون راهی خانه‌ی خانم سابلتون می‌شود او در خانه نیست و ناچار با وِرا ،برادرزاده‌ی او، دیدار می‌کند.

ورا که چشمش را به پنجره‌ی باز دوخته است، برای او حکایت غم انگیز گم شدن همسر، برادر و سگ قهوه‌ای عمه را تعریف می‌کند. او همچنین از انکار عمه و انتظار عمه از بازگشت آنها از همین پنجره، می‌گوید.

عمه که برمی‌گردد بعد از کمی صحبت با فرامتون که مدام از ضعف اعصابش می‌گوید به پنجره‌ی باز نگاه می‌کند و از بازگشت همسر، برادر و سگ خبر می‌دهد. فرامتون  با دیدن ۳ شبح فکر می‌کند او همچون عمه دیوانه شده و فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد. عمه که از علت فرار فرامتون حیرت زده شده علت را از ورا می‌پرسد. ورا با دروغی دیگر – ترس شدید فرامتون از سگ‌ها- فرار او را توجیه می‌کند.

میز میز است از پیتر بیکسل- از مجموعه داستان چهره‌ی غمگین من- ترجمه‌ی دکتر تورج رهنما.

7- میز میز است از پیتر بیکسل- از مجموعه داستان چهره‌ی غمگین من- ترجمه‌ی دکتر تورج رهنما.

میز میز است داستان پیرمردی بود که از یکنواختی زندگی‌اش به ستوه آمده بود و برای نجات خود، درگیر بازی عوض کردن اسم اشیا شد و در این بخش آنقدر جلو رفت که اسامی اصلی اشیا یادش نیامد و ارتباطش با دیگران قطع شد. چون دیگر نمی‌فهمید دیگران چه می‌گویند و می‌ترسید خودش هم بخواهد سخن بگوید دیگران متوجه صحبتش نشوند. به نظرم این داستان هشداری بود برای جدی نگرفتن بازی‌های زندگی.

تخته سنگ از حسین مرتضائیان آبکنار- مجموعه داستان عطر فرانسوی.

8- تخته سنگ از حسین مرتضائیان آبکنار- مجموعه داستان عطر فرانسوی.

 این داستان ماجرای خیالات یک نویسنده درباره‌ی تخته سنگ است با این نوشته: «مانی، ترانه، پیوندتان مبارک.»

اولش نویسنده در خیالات خود دنبال نویسنده‌ی این جمله می‌گردد که دوستان بوده‌اند یا خودشان. اگر خودشان بوده‌اند مانی و ترانه‌ی واقعی بوده‌اند یا نبوده‌اند. برای واقعی‌ها هم انواع ناکامی‌ها را تصور می‌کند مردی که مانی باشد تنها در مسافرخانه نشسته و رو به دره‌ی سفیدی که این تخته سنگ هم جزئی از آن است آهی جگرسوز می‌کشد. بعدش حتی موتور سوارشان می‌کند که در پیچ هزارم در برخورد با کامیونی که از رو به رو می‌آمده تصادف می‌کنند. دختر سقوط می‌کند و پسر را شاخه‌ی درختی گیر می‌اندازد. در آخر نویسنده تسلیم می‌شود که خیالی خوش تصور کند که مانی بوده و ترانه‌ای پیوندشان هم مبارک شده. رفته‌اند چالوس ماه عسل به ویلای خانوادگی‌شان. بعدش هم نویسنده به خواننده می‌توپد که نکند خیال کنی اصلاً تخته سنگی نبوده. چرا بوده من آن را در نزدیکی‌های کلاه فرنگی در پیچ هزارم دیده‌ام!

گذرنده از ری برادبری – مجموعه داستان چند داستان کوتاه همراه با تحلیل- ترجمه و تحلیل شادمان شکروی.

9- گذرنده از ری برادبری – مجموعه داستان چند داستان کوتاه همراه با تحلیل- ترجمه و تحلیل شادمان شکروی.

گذرنده از ری برادبری داستان آقای لئونارد مید است که شبها در سکوت مرموز شهرِ تکنولوژی و تلویزیون زده با قدم زدن، تنهایی‌اش را پر می‌کند. اما یک شب پلیس او را به اتهام قدم زدن، تلویزیون نگاه نکردن و ازدواج نکردن دستگیر و روانه‌ی بیمارستان روانی کرد.

آخرین همسر من – دیوید لاج – مترجم سارا وظیفه شناس

10- آخرین همسر من – دیوید لاج – مترجم سارا وظیفه شناس

آخرین همسر من حوالی چلمز فورد داستان  ملاقات  یک آقای صاحب شرکت باری با نماینده‌ی  آژانس همسریابی هست. مرد وضعیت تأهل خود را با نشان دادن عکسی از همسرش و ماجرای آن عکس شرح می‌دهد. اینکه همسرش زیبا بوده، اوائل هم سر به زیر بوده. ولی کم کم  به مردانی که باهاشان سروکار داشته زیاد لبخند می‌زده و با  همسرش خودخواهانه و مغرور برخورد می‌کرده. مرد هم تحمل نمی‌کند و سیلی به قول خودش آرامی به زن می‌زند. زن تحمل نمی‌کند، قهر می‌کند و به خانه‌ی والدینش می‌رود و بعدش وکیل می‌گیرد و طلاق و نیم دارایی مرد را هم قرار می‌شود  از آنِ خود ‌کند.  اما قبل از دادگاه زن تصادف می‌کند و در دره سقوط می‌کند و می‌میرد. من جای نماینده‌ی آژانس بودم به بهانه‌ی دستشویی رفتن محل را ترک می‌کردم و لب به نوشیدنی نمی‌زدم. آخر آژانس هم باید امانت دار دختر مردم باشد و به هر پیشنهادی از جمله پیشنهاد مردِ قاتل بها ندهد.

مطلب مرتبط:

دسته صد داستان 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *