آقای پدر نازنین
روحت شاد که شاد و خندان به خواب مادرجان آمدی و از شیرینیهای توی دستت یکی را به مادر دادی و سپردی بدهد به منِ زینبت. خیلی از پیامت و هدیهات خوشحال شدم.
پیشترها هم دوباری به کمکم آمده بودی. یکبار درگیر بیماری بودم. توی خوابم با حال ناخوش امدی و با همان حالت درگیر کارهای من شدی. دومین بار اما با نیروهای دستهات به کمکم آمده بودی. آن روزها سخت گرفتار بودم و نیازمند احساس حضورت.
همهی این حضورهایت را از نماز طلب مغفرت برای والدینی دارم که از خیلی وقت پیشترها میخواندم و هنوز هم میخوانم. تو که این دنیا بودی با خنده غرولند میکردی که من چشم زنده بودنت را ندارم و من چه تلاشی میکردم که ثابت کنم اثر این نماز هم به والدین زنده هم به والدین به رحمت خدا رفته میرسد.
آقای پدر نازنین
استاد از یونگ و کهن الگوهایش و تسلط یونگ به قرآن میگفت. تفسیر و تعبیری که از سورهی کهف و دیدار حضرت خضر و حضرت موسا کرده بود. اینکه حضرت خضر در واقع خود فرزانهی حضرت موسا بوده است. اینجا یاد نماز والدین و تو و خودم افتادم. احساس کردم با خواندن این نماز وقتی میگویم “پرورگارا من و والدینم و همهی مؤمنان را در روز حساب بیامرز”، دارم تو را و ننه کلثوم و بابا حمزهعلی و ننه خواهنده و بابا سبزعلی و جدهام بهشت و … تا آدم و حوا را احضار میکنم که در کنارم باشید. ببخشید که آنقدر خواندن این نماز به دلم نشسته که تند تند فراخوان میدهم. ممنونم که یک جور نشان میدهی که طلب مغفرت من به تو رسیده است.
آقای پدر نازنین
دوستم مریم میگفت من را به اسم دعا میکند. من داشتم شرمندهاش میشدم که عادت به دعای فردی ندارم که یاد دعای رکعت دوم این نماز افتادم، آنجایی که میگویم”پروردگارا من و والدینم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند، و جمیع مردان و زنان با ایمان را بیامرز”. دیدم من همواره هر کس که وارد خانه ما شده یا در خانهی قلبم را زده و خیری نصیبم کرده را هم مدتهای طولانی است که دارم دعا میکنم. حالا هر وقت که میخوام این نماز را بخوانم میگویم خدایا این نماز را از سوی خودم و والدینم و هر کس که دوست دارد آمرزیده شود و مورد لطف و رحمت تو قرار گیرد را ببخش و بیامرز.
آقای پدر نازنین
روحت همواره شاد باد.
بدون دیدگاه