تمرین درام‌های تلفنی کارگاه تمرین نوشتن آقای شاهین کلانتری

گفت: «رنگ زردی که رنگ عقد شد.»1
گفتم: همان آفتابگردان‌هایی که استوری می‌کنی هم زردند.
گفت: زرد رنگ زندگی است.

دستش را پشتم کشید و گفت:« عمه تو هم زلد پوشیدی، منم پیلن زلد دالم.»2
گفتم: آره عمه پیرهن منم زرده، مثل پیرهن تو قشنگه.
نتوانست بگوید: زلد لنگ زندگی است.
به جایش گفتم: زرد رنگ زندگی است.

«گفت: خدا به شما فرمان مى‏ دهد كه ماده گاوى را سر ببريد.
گفتند: آيا ما را به ريشخند مى‏ گيرى.
گفت: پناه مى برم به خدا كه از جاهلان باشم.
گفتند: پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه است.

گفت: وى مى‏ فرمايد آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال. ميانسالى است بين اين دو پس آنچه را ماموريد به جاى آريد.
گفتند: از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است.
گفت: وى مى‏ فرمايد آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص كه رنگش بينندگان را شاد مى ‏كند.»3
گفتم: زرد رنگ زندگی است.

1- جمله‌ی آقای دانیال مرادی در تمرین داستان‌پردازی
2-نقل قول از برادرزاده‌ام آقا محمد حسن
3- سوره‌ی بقره: آیه‌های 67 تا 70

جلسه چهارم بیست و سومین کارگاه تمرین نوشتن
تمرین درام‌های تلفنی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *