نکتهی هفتاد وهشتم: احساس تبحر فقط از طریق تمرین مداوم
در ابتدای یادگیری مهارتهای فیزیکی، بین ذهن و بدنمان فاصله وجود دارد. وقتی با تمرین پیشرفت میکنیم، در نقطهی مشخصی سرنخهایی که برای انجام متفاوت و سریعتر مهارت به دست میآوریم. در اثر تمرین فراوان 10000 یا 20000 ساعته به سطحی از مهارت میرسیم که تحلیلهای هوشیارانهی ذهن کاملا خاموش میشوند و خود بدن به صورت خودکار واکنشِ درست نشان میدهد. با انجام مهارت با تمرین زیاد و به اندازه کافی مهارت در ما نهادینه میشود و به صورت خودکار انجام میشود و احساس میکنیم ذهن و بدن به صورت واحد عمل میکنند.
گرین در این بخش ازتبحر یافتن رودیگز از خلبانان تکخال نیروی هوائی امریکا که موفقیت سرنگونی چند جنگنده میگ را در کارنامه خود دارد، سخن میگوید. پیشتر هم از رودریگز مثال زده و توضیح داده بود: «برای درونی شدن و یکی شدن با یک مهارت به تمرین مداوم نیاز داریم تا کل مهارت به بخشی از سیستم عصبی ما تبدیل و کاملاً درونی شود. تنها مانعی که این وسط ممکن است وجود داشته باشد خودمان و عواطفمان مانند کسل شدن، هول و هراس، کلافگی و درمانگی است.»
من فکر میکنم هر کدام از ما مراحل تسلط یافتن به یک مهارتی را با تمرین فراوان طی کردیم و متوجه این مسئله شدیم که جهت تسلط یافتن در یک مهارت به تمرین زیاد نیاز داریم تا مهارت در ما درونی شده و جزئی از وجودمان گردد.
من یاد روزهای اول رانندگی خودم با ماشین ویژهی معلولین – کنترل گاز و ترمز با اهرمی توسط دست انجام میشود و کلاژ هم به صورت دکمهای روی دنده تعبیه شده که البته فقط نیمکلاژ میگیرد- میافتم. شبها با فکر رانندگی با گریه میخوابیدم. صبحها که میخواستم سرکار بروم توی اتوبان وقتی ماشین بزرگی از کنارم رد میشد نفسم بند میآمد. دور میدانها خدا خدا میکردم رانندههایی که از روبرو میآیند بوق نزنند و هولم نکنند. اما بلاخره پس از مداومت در رانندگی الان سالهاست که رانندگی ملکه ذهنم شده و توانستم از پسش بربیایم.
خلاصه چیرگی و تبحر وابسته به تمرین است، تمرین کنیم و قصهی باور نکردنی استعداد ذاتی بعضیها و بی استعداد بودن خودمان را باور نکنیم.
مطالب مرتبط:
پنجاه نکتهی اول از کتاب چیرگی
شناخت و تمرکز کامل بر نقاط قوت خود، نقطه مشترک انیشتین و تمپل گرندین
بدون دیدگاه