یکم. تلویزیون باز بود و اخبار پخش میشد. گوینده اخبار خبر از انقراض نسل مردان میداد. من در دنیای فمینستی خود آنچنان از شنیدن این خبر ذوق کرده، هیجان زده شده و کف زدم که توجه پدر مرحومم را به خودم جلب کردم.
پدرجان با یک نگاه عاقل اندر سفیهی گفت: «اوله مردلر منقرض اولسون سن قال گورگدونان قیامته.» یعنی بمیرا، مردا منقرض بشن تو بمون با گرگ تا روز قیامت.
چند وقت بعد که دیوار حاشایِ “چرا من باید این قدر درد بکشم؟” شکست و به عبارتی با خداجان آشتی کردم. از فمینیست بودن به معنای ضد مرد بودن فاصله گرفتم. البته ظلمهای به زن را هم که با اسم خدا انجام میشود را هم نپذیرفته و نمیپذیرم.
روز به روز بیشتر به این نتیجه رسیدم که ما انسانهایی با تفاوتهایی هستیم که قرار است خود را، همدیگر را و خدا را بشناسیم و در راستای رشد خودمان و دیگران از این شناخت بهره ببریم.
دوم. اواسط آبان ماه بود که در بخش معارف مفاهیم نهجالبلاغه مرحلهی دانشگاهیِ بیست و هفتمین جشنواره قرآن و عترت وزارت بهداشت شرکت کردم. منبع آزمون کتاب سیری در نهجالبلاغهی استاد شهید مطهری بود. در جایی از کتاب استاد مطهری مینویسد ستايشگر سخن على ( ع ) ستايشگر خود است و با حدیثی به توصیف امام از زبان خود امام علی ع میپردازد:
«على (ع) فرموده است :
ما به پنج خصلت از ديگران ممتازيم :
فصاحت، زيبايى رخسار، گذشت و اغماض، شجاعت و دليرى و محبوبيت در ميان زنان.»
محبوبیت در میان زنان توجهم را جلب میکند. فکر میکنم حتم امام علی ع رفتاری انسانی با زنان داشته که محبوب زنان بوده است. والا اگر غیر این بود از محبوبیت در میان زنان به عنوان خصلت نام نمیبرد.
به خاطر پر رنگ بودن شعار زن، زندگی، آزادی؛ زندگی عبداله اوجلان موسس حزب کارگر کردستان و خالق این شعار را اندکی مطالعه کردهام و به این فکر میکنم که چقدر بین حرف ِزن، زندگی و آزادی اوجلان و عملش که منجر به خود سوزی و قتل زنانی میشد، فاصله وجود داشته است.
بدون دیدگاه