سروسامان دادن (سوی) در سوره‌ی ص و مقایسه با رویکردهای شناختی


سروسامان دادن (سوی) در سوره‌ی ص و مقایسه با رویکردهای شناختی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شماره ردیف شماره آیه- نام سوره – شماره سوره عین کلمهء موضوع به کار رفته در آیه شمارهء آیهء ابتدای سیاق

شمارهءآیهء انتهای سیاق

تعداد آیات هر سیاق
11 72- ص – 38 سویته 65-88 24

ردیف 11: 72 ص 38

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿٧٢﴾

  1. «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ» یعنی انسان را به تعادل رساندم، ساختار وجودی‌اش را کامل کردم، هم از لحاظ جسمی، هم روانی. یعنی سَوَّیْتُهُ تکمیل خلقت انسان به صورت متعادل را نشان می‌دهد.
  2. نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی یعنی روح الهی، عامل تمایز انسان از دیگر مخلوقات است.
  3. در المیزان، «نَفَخْتُ مِن رُوحِي» استعاره‌ای است برای نسبت دادن شأنی از حیات، اراده، و آگاهی به انسان؛ بدون اینکه روح بخشی از ذات خدا باشد.
  4. سجده فرشتگان نشانه‌ای از شرافت انسان است.
  5. «فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» فرمانی به فرشتگان برای سجده به انسانِ کامل‌شده (نه هنوز ناقص) و نه پرستش، بلکه اظهار خضوع در برابر جایگاه انسان پس از تسویه و نفخ روح.
  6. نکته‌ی المیزان: سجده‌ی فرشتگان تکریم انسان است، نه عبادت او. “رُوحِی” اشاره به جنبه‌ی ملکوتی انسان دارد که او را شایسته‌ی خلافت الهی می‌کند.

آیات بعد

فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿٧٣﴾ إِلا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿٧٤﴾ قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ ﴿٧٥﴾ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿٧٦﴾ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿٧٧﴾ وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ﴿٧٨﴾ قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿٧٩﴾ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿٨٠﴾ إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿٨١﴾ قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لأغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿٨٢﴾ إِلا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿٨٣﴾ قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ ﴿٨٤﴾ لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَمِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿٨٥﴾ قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ ﴿٨٦﴾ إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ ﴿٨٧﴾ وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ ﴿٨٨﴾ 

  1. این آیات تمرد ابلیس به صورت استکبار و خودبرتربینی (“أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ”) ← لعنت الهی (81- 73) و تعهد به گمراهی انسان‌ها (83-82) بیان می‌کند.
  2. همه فرشتگان سجده می‌کنند، مگر ابلیس . استکبار و کفر باعث نافرمانی می‌شود (74-73).
  3. درواقع قیاس ناروا و تحقیر‌آمیز و جوهرگرا باعث نگاه طبقاتی می‌شود (آیه‌ی 76).
  4. ابلیس اخراج می‌شود، ولی برای مدتی مهلت می‌گیرد تا انسان‌ها را اغوا کند، جز مخلَصین (بندگان خالص)، که بیانگر تضاد میان خلقت هدایت‌مند انسان و تلاش برای گمراه‌سازی او توسط ابلیس است (83-77).
  5. با بیان لأمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ…” (85) که عاقبت پیروی از ابلیس است به انسان هشدار می‌دهد.
  6. در پایان سیاق بر رسالت پیامبر تأکید می‌شود (88-86).
  7. در واقع در  آیات ۸۴–۸۸، خداوند پایان را اعلام می‌کند: جهنم برای ابلیس و پیروانش، رسالت پیامبر، تنها انذار است، این پیام، ذکر برای جهانیان است و مردم به‌زودی خبر آن را خواهند دانست.

آیات قبل

قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿٦٥﴾ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ ﴿٦٦﴾ قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ ﴿٦٧﴾ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ ﴿٦٨﴾ مَا کَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلإ الأعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿٦٩﴾ إِنْ یُوحَى إِلَیَّ إِلا أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿٧٠﴾ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ ﴿٧١﴾

  1. در آیه‌ی 65 « قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ…” (65): پیامبر فقط هشداردهنده است.» و آیه‎‌ی 67 « قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ…”: قرآن خبری بزرگ است، ولی مردم از آن اعراض می‌کنند» بر رسالت پیامبر تأکید می‌شود.
  2. در آیه‌ی 71 آفرینش انسان از طین «إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ» به عنوان مقدمه‌ای بر آیه‌ی 72 بیان می‌شود.
  3. این آیات از شرافت انسان به خطر ابلیس حرکت می‌کنند:
    1. مقام انسان (سجده‌ی فرشتگان).
    2. توطئه‌ی ابلیس برای گمراهی او.
    3. هشدار به انسان درباره‌ی انتخاب میان عبودیت یا تکبر.
  4. یا می‌توان گفت: خلقت انسان با تسویه (تکمیل) آغاز می‌شود، با نفخ روح به او ظرفیت خاصی داده می‌شود و  پس از آن، مورد احترام قرار می‌گیرد (سجده فرشتگان). در مقابل، ابلیس بر خلاف طبیعت تکوینی‌اش می‌ایستد، از استکبار، مقایسه‌ی طبقاتی، و توهم برتری رنج می‌برد و سقوط می‌کند، و مسئول اغواگری می‌شود.

رویکردهای روانشناختی و تطبیق با آیه:

  • رویکرد گشتالت (کل‌نگر):
  • ارتباط جزء و کل:
    • روح الهی (جزء) ← شرافت کلانی انسان.
    • سجده فرشتگان (جزء) ← نظام ارزشی الهی.
  • تضادها:
    • تقابل اطاعت فرشتگان (73) و تمرد ابلیس (74).
معنا تطبیق اصل
انسان یکپارچه جسم–روح است ← آمادگی کامل برای زندگی اصیل تسویه + نفخ روح تمام‌نگری
گشتالت ناقص در ابلیس = مقاومت روانی در برابر واقعیت نو فرشتگان، طوعاً سجده می‌کنند؛ ابلیس نمی‌پذیرد خودآگاهی و پذیرش
گشتالت سالم = پذیرش فردیت و مسئولیت انسان با کرامت خلق شده تمایز سالم

بین رویکرد گشتالت و این آیات تطبیق بالا، بخصوص در واکنش سالم/ناسالم به واقعیت وجود داشت.

  • رویکرد وجودی (اگزیستانسیال):
  • انتخاب و مسئولیت:
    • ابلیس با آگاهی گمراهی را انتخاب می‌کند (“أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ”) ← مشابه اضطراب انتخاب در انسان.
    • انسان نیز میان عبودیت (سجده) یا تکبر (پیروی از ابلیس) انتخاب می‌کند.
  • معناجویی:
    • “نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی” ← معنای وجود انسان در ارتباط با خداوند.
معنا تطبیق اصل
ولی آزادی، عامل اغوا هم هست (ابلیس) انسان با روح خدا توان انتخاب دارد آزادی و مسئولیت
ولی ابلیس از «مرگ منِ کاذب» می‌گریزد سجده، نماد پذیرش کرامت انسانی رویارویی با حقیقت هستی
پیامبر فقط هشدار می‌دهد خداوند هدف از خلقت را روشن کرده معنا

بین رویکرد وجودی و این آیات موضوعی تطابق کامل وجود داشت؛ سوره به‌تمامی درباره‌ی بحران هویت و آزادی وجودی است.

  • رویکرد شناختی-رفتاری (CBT):
  • تحریف‌های شناختی ابلیس:
    • بزرگ‌بینی کاذب (“أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ”).
    • مقایسه‌ی نادرست (آتش  در مقابل  خاک).
  • بازسازی شناختی:
    • آیات قبل (65-71) حقیقت توحید را جایگزین این تحریف‌ها می‌کنند.
معنا تطبیق اصل
باور نادرست نسبت به کرامت انسان ابلیس می‌گوید من از آتشم، او از گل ← تحقیر طبقاتی باورهای ناکارآمد
باور توحیدی جایگزین باور طبقاتی خدا توضیح می‌دهد: «او را با دست خود آفریدم» شناخت صحیح
شناخت ← انتخاب ←پیامد نافرمانی = رانده‌شدن پیامد رفتار

بین رویکرد CBT و این آیات تطابق متوسط وجود داشت. بیشتر در تحلیل باورها و پیامد رفتاری ابلیس کاربرد دارد.

  • رویکرد رشد تحولی (اریکسون):
  • مرحله‌ی هویت در مقابل سردرگمی:
    • ابلیس در سردرگمی هویتی گرفتار است (ترجیح منیت بر اطاعت).
    • انسان باید هویت عبودیت را بپذیرد.
  • مرحله‌ی تولیدمندی:
    • فرشتگان تولیدمندی دارند (اطاعت)، ولی ابلیس رکود (تکبر).
معنا تطبیق مرحله
ابلیس هویت خویش را بالاتر می‌پندارد، اما دچار بحران می‌شود انسان با «نفخ روح» دارای شخصیت مستقل می‌شود رشد هویت
ابلیس با انکار، سقوط می‌کند ← حس ناامیدی، نفرت، اغواگری فرشتگان با پذیرش سجده، انسجام دارند انسجام / ناامیدی

بین رویکرد رشدی- تحولی و این آیات تطبیق خوب وجود دارد، که بیانگر رشد روانی انسان در تقابل با توقف رشد در ابلیس است.

  • رویکرد اسلامی-اخلاقی:
  • تکبر  در مقابل  تواضع:
    • ابلیس نماد تکبر (“اسْتَکْبَرَ”).
    • فرشتگان نماد تواضع (“سَجَدَ”).
  • فطرت الهی انسان:
    • “رُوحِی” نشانه‌ی ظرفیت معنوی انسان برای رشد اخلاقی.
معنا تطبیق اصل
پایه‌ی اخلاق در کرامت ذاتی انسان است خلق با دست خدا + نفخ روح کرامت انسان
اخلاق بدون تواضع، سقوط می‌کند ابلیس = استکبار، جحود، قیاس ناروا سرپیچی از حق
سنت جزا در برابر انتخاب آگاهانه مهلت، وسوسه، جهنم عدل و جزا

بین رویکرداخلاقی – اسلامی با این آیات تطبیق قوی و مستقیم با محتوای سوره وجود دارد.

جمع‌بندی نهایی:

  • از منظر تفسیری:
    • آیه‌ی 72 شرافت انسان را با نفخ روح الهی و سجده فرشتگان نشان می‌دهد.
    • آیات بعد عواقب روانی تکبر (لعنت ابلیس) را بیان می‌کنند.
  • از منظر روان‌شناسی:
    • گشتالت: توجه به ارزش کلانی انسان در نظام خلقت.
    • وجودی: مسئولیت انسان در انتخاب اطاعت یا تمرد.
    • CBT:  اصلاح تحریف‌های خودبرتربینی.
    • رشد اخلاقی : ضرورت گذار از تکبر به عبودیت.
  • پیام اخلاقی:
    • تکبر (مانند ابلیس) انسان را از مقام روح الهی محروم می‌کند.

نکته‌ی برجسته از المیزان:
علامه طباطبایی می‌فرماید نَفْخِ رُوح نشانه‌ی قرب وجودی انسان به خداوند است، و سجده‌ی فرشتگان تکریم این مقام است، نه عبادت آدم.

آیه‌ی کلیدی برای تأمل:
فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ (72):
این فرمان الهی آزمونی برای فرشتگان و ابلیس بود، و امروز آزمونی برای انسان است: آیا مانند فرشتگان متواضع است، یا مانند ابلیس مستکبر؟

مطالب مرتبط:

سروسامان دادن (سوی) در قرآن و مقایسه با رویکردهای روانشناختی

سروسامان دادن (سوی) در سورۀ شمس و مقایسه با رویکردهای روانشناختی

سروسامان دادن (سوی) در سورۀ اعلی و مقایسه با رویکردهای روانشناختی

سروسامان دادن (سوی) در سورۀ انفطار و مقایسه با رویکردهای روانشناختی

سروسامان دادن (سوی) در سورۀ نازعات و مقایسه با رویکردهای روانشناختی

سروسامان دادن (سوی) در سورۀ قیامت و مقایسه با رویکردهای روانشناختی- بخش اول

سروسامان دادن (سوی) در سورۀ قیامت و مقایسه با رویکردهای روانشناختی- بخش دوم

سروسامان دادن (سوی) در سورۀ حدید و مقایسه با رویکردهای روانشناختی

سروسامان دادن (سوی) در سوره‌ی زخرف و مقایسه با رویکردهای شناختی

سروسامان دادن (سوی) در سوره‌ی فصلت و مقایسه با رویکردهای شناختی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *