معمولاً به پیامای تبلیغی خیلی توجه نمیکنم اما این یکی برام جالبه:
« فیلم جذاب آبجی هم اكنون در نماوا
زینب عزیز
همین حالا فیلم آبجی رو به صورت آنلاین در نماوا تماشا كن
دیدن فیلم:
لغو11»
نمیتونم بر وسوسهی دیدن فیلم غلبه کنم و میبینمش.
یادداشت امروزم دربارهی فیلم:
دیشب فیلم آبجی رو دیدم. داستان دختری 50 ساله با ناتوانی ذهنی که مادرش داره پیر میشه و ناراحتی قلبی پیدا کرده و نگران سرنوشت دخترش هست و میخواد یه جور دخترش رو به آدم مطمئنی بسپاره. تو این مسیر حتی براش خواستگار هم جور میکنه. اما آبجی عاشق پسر کارگری به نام مهندس جعفر شده که تو خونه روبرویی کار میکنه. پسره که البته سنی ازش گذشته از عشق آبجی سوءاستفاده میکنه و مرتب دختره رو تیغ میزنه. آبجی خواهر و برادری کوچکتر از خودش هم داره. خواهره رفته خارج و برادره هم میگه میخوام برم خارج. اما در واقع شریکش سرش کلاه گذاشته و در رفته و برادره باید بره زندان. یعنی در واقع مادره برای مراقبت از آبجی نمیتونه روی بچههای خودش هم حساب کنه. مادره تصمیم میگیره آبجی رو به خانهی سالمندان بسپاره و آزمایشی هم شده یه روز آبجی رو میبره و به مرکز نگهداری سالمندان میسپره. اما آبجی ناراحت میشه و قهر میکنه. یه روز مادر که درد قلبیاش بدتر شده از آبجی میخواد باهاش بیاد مطب دکتر. اما آبجی نمیره. از غیبت مادر استفاده میکنه و النگوهاش رو در میآره و میبره به مهندس جعفر هدیه میکنه و ازش میخواد که باهاش عروسی کنه. بعدش دیگه از این جناب مهندس قلابی خبری نمیشه و گوشیاش خاموشه. آبجی گوشهای کز میکنه. مادرش برمیگرده متوجه بیحوصلگی دخترش میشه. میخواد ته و توی ماجرا رو در بیاره که متوجه میشه النگوهای دخترش نیست. با دخترش درگیر میشه. میخوره زمین و بیهوش میشه. دختره از خونه فرار میکنه. میره ساختمان روبرویی و سراغ جعفر رو میگیره. پیمانکار ساختمان که البته ساختمان آبجی و مادرشو میخواد بازسازی کنه بهش میگه جعفر نیست و طلاها رو نشون میده میگه مادرت میدونسته که اینا رو دادی به جعفر. با دختره میآن که طلاها رو بدن. در بسته شده و مادره هم در رو باز نمیکنه. میخوان درو به زور باز کنن که همسایهی پایینی میرسه و درو باز میکنه. بعدش میریم صحنه اخر که مادر روی صندلی چرخدار تو مرکز نگهداری هستش و آبجی تو همون مرکز کار پیدا کرده و تو مراقبت از سالمندا کمک میکنه. خواهر و برادر آبجی و خاله و همسایه قدیمیشونم اومدن بهشون سر بزنن.
به نظرم فیلم جالبی اومد. یه جورایی نگرانی خانوادههایی رو نشون میداد که عضو کم توان ذهنی دارن.
مطلب مرتبط:
بدون دیدگاه