نویسا؛ مسافر مسیر نوشتن
در دورهی حرکت صد داستان 4 با کانال تلگرامی به اسم کانال نویسا آشنا شدم. برای اینکه نویسا را در اینستاگرام هم پیدا کنم سرچ کردم نویسا و البته سر از پیج دیگری به اسم نویسا در آوردم که پستهای خوب و جذابی مینوشت. این آغاز آشنایی من با خانم فاطمه محمدبیگی دانشآموختهی ادبیات داستانی و کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر بود. تا به حال 4 دورهی زیر را با ایشان گذراندهام:
دورهی داستان نویسی مقدماتی
بورسیهی نوشتن تمرینی
دورهی نوشتن تکمیلی
دورهی نوشتن خلاق گروهی
یکی از تمرینهای من در دورهی نوشتن تکمیلی را با هم بخوانیم:
عجیب ترین خوابی که در زندگی دیده اید را بدون رعایت اصول نگارشی خاص و آزادانه روایت کنید.
رنگ سیاه خم رنگ سفید را گرفت، رنگ قرمز بالا پرید، رنگ سبز نفس سردی کشید. مردی کوله به پشت در راهی دراز پیدایش شد. صدای معلم پیچید. او جیغ زد. صدای فریاد آمد. تاریکی محض شد. دستی کتک خورد. خط کش سرخ شد. آتش سوزی شد. شب شاشی هم سر رسید. خشکسالی بود مرد کوله به پشت عرق ریزان پیدایش شد. رنگ سیاه و سفید به هم آویختند. آسمان سرخ پیدایش شد. تیراندازی بود. رنگ ارغوانی پیدا شد و خود را نفرت از بچهها معرفی کرد. بچههای پر درد صف کشیدن و زمین خوردند. مهم نبود. آتش همه جا را گرفت. تپل خوشگل پرید بغل او. وابستهاش شد. دست آسمان زرد رنگ پیدایش شد. دست تپل رفت. خودش هم. همه جا سیاه شد. قهقههی رنگ سیاه از زمین بالا رفت و در آسمان پاشید. مرد تشنه له له میزد. زنی خسته دعوا میکرد. زیر چشم مرد کبود شد. قرمز جیغ زد. بنفش هورا کشید. تنبلخانه نفس کشان پیدایش شد. او را در بر گرفت. جیغ جیغ جیغ . عرق عرق عرق. سکوتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
بدون دیدگاه