نکته هفتاد و سوم: رابرت گرین از ریشه های شهود متبحرانه می گوید.
+وای خدا از من بدبخت تر هم آدم پیدا میشه؟ هم باید روی جنبه های فنی و تخصصی مسلط بشم، هم یاد بگیرم روابط اجتماعی، تعارضهای محل کار، واکنش مخاطبام به کارم و به روز شدنِ مداوم زمینهکاری امو مدیریت کنم و از پسش بربیام. یعنی میتونم؟ کاش یه راه آسون برای ردیف کردن همۀ این کارها بود. چیکار کنم خدا…..
-تو «کانال من + تو = یک “ما”ی خلاق» فرانکلین رو سرچ کن تا یادت بیاد فرانکلینِ نویسنده، چاپخانهدار، طنزنویس، نظریهپرداز سیاسی، سیاستمدار، فراماسون، رئیس پست، دانشمند همهچیزدان، مخترع، فیزیکدان، فعال مدنی، مرد سیاسی و دیپلمات چطور این همه شد. میل به تن پروری آلوده ات میکنه، پس اگه میخوای تو زندگی و حرفهات کسی بشی باید بیخیال تنبلی بشی و البته نگرانیها و تشویشهات رو تو خودت خاموش کنی. صبورانه و با حوصله به یادگیری دانش و مهارتهای ضروری بپردازی و خیلی تو آینده ی دوری که پیش نیامده با فکر اینکه چی پیش میخواد بیاد غرق نشی. یاد بگیر در شرایط بحرانی، آرامش و خودنسردی خودت رو حفظ کنی و واکنش هیجانی و بیش از حد به مسئله نشون ندی. تسلیم وسوسۀ راه حل ساده که عموم مردم به آن دچارن نشی و قابلیت پذیرندگی خودتو پیدا کنی و از مسئله فاصلۀ احساسی بگیری. با فاصله گرفتن میتونی از زوایای متعدد به مسئله نگاه کنی و این طوری تشویش خودتو مهار کنی.
کار دیگه ای که باید بکنی این هست که دنبال تقویت حافظه و افزایش انعطاف پذیریِ ذهنت بگردی.
رو این کارها و تمرینات ایجاد آرامش و تقویت حافظه مداومت داشته باشی تا در طول زمان قدرت شهودی در وجودت فعال بشه و دانش از درونت بجوشه. اگر به این قدرت شهودی برسی میتونی سریعتر از بقیه به چالشها و مشکلاتت پاسخ بدی و اونا رو حل کنی و از سر راهت برشون داری. دیگه او وقت وضعیت الانت رو پر هرج و مرج و آشفته نمیبینی و اونو صرفاً یه موقعیتی تصور میکنی که در حال تغییر و سیال هستش و تو نسبت به اون اشراف داری و تا حدودی به سادگی می تونی ادارهاش کنی.
مطالب مرتبط:
پنجاه نکتهی اول از کتاب چیرگی
جانِ مسئله مقدمۀ کلیدهای دستیابی به چیرگیِ ترکیب شهود با تعقل
بدون دیدگاه