دختر فراموشکارتزینب قهرمانی22 اردیبهشت 1402تصور کنید معلولیت دارید؛ این قسمت: دختر فراموشکارت تصور کنید عصر یک روز شلوغِ کاری مشغول یاد گیری زبان از خواهر زادهات باشی. مادر ... ادامه مطلب
پدر! میبینی 48 سالم هم تمام شدزینب قهرمانی15 اردیبهشت 1402نامهای به پدرم به مناسبت تولدم نمیخواستم تولد بگیرم، ولی راستش وقتی فکر کردم چند صباحی بیشتر در خانهای نخواهیم ماند که تو خشت ... ادامه مطلب
حامی ایمنزینب قهرمانی19 اسفند 1401یکم. یک روز از پدرم درخواستی داشتم که پدر ضمن رد درخواستم و اصرار من گفت: « هر غلطی بکنی پشتتم.» این جمله یک حس ... ادامه مطلب
مادرم لبخند خدای زندگی امزینب قهرمانی19 دی 1399 سالها از روزهایی گذشته بود که از زور دردهای سرسام آورم به سینه مادرم کوبیده بودم که “من که مرده به دنیا اومدم، چرا ... ادامه مطلب