نفرینی با کارکرد روانشناسانهزینب قهرمانی12 بهمن 1399درد پاهایش امانش را بریده بود حتی از زور درد نمی توانست سنگینی پتو را روی پاهایش تحمل کند مادر کرسی کوچکی وسط اتاق گذاشته ... ادامه مطلب
مادرم لبخند خدای زندگی امزینب قهرمانی19 دی 1399 سالها از روزهایی گذشته بود که از زور دردهای سرسام آورم به سینه مادرم کوبیده بودم که “من که مرده به دنیا اومدم، چرا ... ادامه مطلب
نفرین باکارکرد روانشناسانه مادرمزینب قهرمانی19 دی 1399 من تو روستا به دنیا آمدم و به علت تولد سخت و نرسیدن اکسیژن به مغزم دچار فلج مغزی شدم. زمان کودکی و خردسالی ... ادامه مطلب
حکايت آموزندهزینب قهرمانی19 دی 1399اول: مادربزرگ خدابیامرز تعریف می کرد بعد از زیر آوار موندن دختر بزرگش که پا به ماه برا بچه اولش بوده، مدام گریه می کرده ... ادامه مطلب