نام کتاب:
رودخانۀ آگاهی به انگلیسی The river of consciousness
تاریخ چاپ نسخه اصلی و نسخۀ ترجمهشده:
2017- 1403 (اول، 1402)
تعداد صفحات:
هجده + 187 ص
نویسنده:
آلیور ساکس
مترجم:
ماندانا فرهادیان
کیفیت ترجمه:
بنا به نوشتۀ دکتر خسرو پارسا در «یادداشتی بر ترجمۀ فارسی» ترجمۀ کتاب تأیید میشود:
«خانم ماندانا فرهادیان که از دیرباز در ترجمۀ خوب کتابهای نوروساینس همت و علاقهمندی بسیار داشتهاند، این بار هم خدمتی تازه به فارسیزبانان کردهاند.»
داستان من و کتاب:
خواهرم عازم سفر بود. این کتاب را امانت به من داد که پس از مطالعه به دوستش برسانم. پیشنهاد مطالعۀ کتاب را به علت کتابهای فراوانی که در نوبت بود رد کردم. اما از سر کنجکاوی دربارۀ نویسنده و یادداشتی بر ترجمۀ فارسی را خواندم. در یادداشتی بر ترجمۀ فارسی دکتر خسرو پارسا از دکتر حسن عشایری به عنوانی پزشکی که بیمار مورد نظرش را جهت معاینه پیشش فرستاده بود یاد کرده بود. دکتر عشایری را به توصیهی دکتر جعفر حسنی در محل کارش حضوری ملاقات کرده بودم و احترام برایش قائل بودم، برای همین علاقهمند شدم کتاب را بخوانم. علت دیگری که بیشتر توجهم را جلب کرد اسم انگلیسی کتاب « The river of consciousness » و کلمۀ consciousness و آگاهی به کار رفته در آن بود. مدتهاست در ذهنم پرسشی دربارۀ تفاوت consciousness و awareness ایجاد شده است که امیدوارم این کتاب بتواند من را به آگاهی بیشتری برساند.
سایت و پروفایل نویسنده در شبکههای اجتماعی:
نویسنده قبل از انتشار کتاب فوت کرده است.
مانادانا فرهادیان در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/mandana_farhadian/
نظر مؤلف یا مترجم:
مؤلف که فوت کرده و از مترجم هم چیزی پیدا نکردم. برای همین بخشی از یادداشت دکتر خسرو پارسا را اینجا میآورم:
« با آنکه نوروساینس در دهههای اخیر پیشرفتهای چشمگیر داشته است و ابزار و امکانات جدید راههای متفاوتی در پیش رو قرار داده است معهذا من معتقدم که به یک موفقیت عمده نیاز است، یک نوع جمع بندی جامع از همهٔ نتایج به دست آمده، یک نوع نظریه که مستلزم تغییر پارادایم شود. نمیدانم این وضع چه زمانی پیش خواهد آمد. به یاد میآوریم زمانی را که ژنوم گشوده شد. فکر کردیم معضلی بزرگ حل شده است. بعد دیدیم که بله، حل شده اما برای ارزیابی نتایج آن چندین دهۀ دیگر پژوهش لازم است. در مورد مغز اما با وجود پیشرفتهای درخشان هنوز نیاز به یک یا چند موفقیت عمده احساس میشود.
کتاب حاضر کوششی در جهت همین راه گشاییهاست. خانم ماندانا فرهادیان که از دیرباز در ترجمۀ خوب کتابهای نوروساینس همت و علاقهمندی بسیار داشتهاند، این بار هم خدمتی تازه به فارسی زبانان کردهاند معتقدم که مطالعۀ این آخرین نوشتۀ آلیور ساکس هم برای متخصصان رشتههای مربوطه و هم برای عموم علاقهمندان ضروری است. به نظر من نه تنها محتوای کتاب بلکه روش علمی ساکس در مشاهده، مطالعه، مشاهدۀ مجدد، تجربه و جمع بندی و سپس نظریهپردازی میتواند برای همۀ ما مفید باشد.
در مورد برخی از مطالبی که در این کتاب آمده است میتوان برداشتهای متفاوتی داشت. در مورد ذهن گیاهان در مورد اشاراتی که به ژنتیک و اپیژنتیک رفته است، در مورد طرح گذرای خودسازمان دهی (که من فکر میکنم وسیعتر و جدیتر از آن است که تاکنون بحث شده و امیدوارم روزی درمورد آن مطالبی ارائه دهم) در مورد پسرفت تواناییها (و شاید ارتباطات مختلف آن با انعطافپذیری)، در مورد حافظه و خلاقیت، در مورد تغییرات در دوران نهفتگی، گسترش در جهات مختلف – نظرات مختلفی وجود دارد که اثبات و نفی آنها را پژوهشهای زماندار معین میکند. نوشتههای ساکس سؤالهایی را جواب میدهد، ولی مانند هر نوشتۀ عالمانۀ دیگری سؤالاتی بیشتر و در سطحی بالاتر را مطرح میکند.»
خسرو پارسا
فروردین ۱۴۰۰
رابطۀ این کتاب با سایر کتابها:
در صفحهی ناشر این کتاب، کتابهایی پیشنهاد شده است از جمله:
خاطرات، رؤیاها، اندیشهها/ کارل گوستاو یونگ / پروین فرامرزی
در جستجوی فهم کیهان/ بهرام مشحون، شانت باغرام
تاریخ روانکاوی/ استیون میچل، مارگارت بلک /علیرضا طهماسب، مجتبی جعفری
روانشناسی رسانۀ اجتماعی/ کیوران مکمائن/ ماندانا افتخار
به نظرم به دیگر کتابهای خود مؤلف هم میتوان اشاره کرد:
مردی که زنش را با کلاه اشتباه میگرفت
بیداریها (۱۹۷۳)
نسخه پیدیاف:
نسخۀ الکترونیک کتاب در اپلیکیشنهای کتابخوانی همچون طاقچه و فیدیبو موجود است.
طرح جلد، فونت و صفحهآرایی:
شومیز (جلد نرم)، رقعی
این کتاب چگونه به خواننده کمک میکند:
« مجموعهای از جستارهایی است که شور و اشتیاق آلیور ساکس را به گسترهٔ وسیعی از تلاشهای بشری برای فهم جهان به تصویر کشیده است؛ از گیاهشناسی تا تکامل و زمان و خلاقیت و از آگاهی تا حافظه و تجربه. آلیور ساکس، این دانشمند و پزشک و قصهگویی که بسیاری از کتابخوانان او را با کتاب «مردی که زنش را با کلاه اشتباه میگرفت» میشناسند، در کتاب حاضر گزیدهای از مقالاتی را که طی سالها در مجلات مختلف و عمدتاً نیویورک ریویو منتشر شده، ارائه کرده است. او در این مقالات از آرای قهرمانانش شامل «چارلز داروین» و «زیگموند فروید» و «ویلیام جیمز» سخن گفته و خوانندگانش را به سفرهایی در عالم پزشکی، گیاهشناسی، علوم اعصاب، روانشناسی، تاریخ علم و نیز هنر و ادبیات میبرد.»
کلمات و عبارات کلیدی یا نقشه ذهنی:
نگاهی تازه به گیاه شناسی در قرن نوزدهم
سرعت
قدرت ادراک: حیات ذهنی گیاهان و کرم ها
آن مسیر دیگر: فروید عصب شناس
خطاپذیری حافظه
اشتباهی شنیدن
خویشتن خالق
احساس مبهم ناخوشی
رودخانۀ آگاهی
نقطۀ کور: فراموشی و غفلت در علم
ستاره:
3.95 از 5 از نظر 6 k
ناشر:
نشر نو
قیمت:
220000 تومان کاغذی و چاپی
75000 تومان نسخهی الکترونیک
چند جملۀ کوتاه از کتاب:
داروین هم به نقد و هم به شواهد حمایتی از نظریۀ انتخاب طبیعیاش بسیار حساس باقی ماند، و در نتیجۀ همین حساسیت، دست کم، پنج بار کتابش را ویرایش کرد.
عکاسی به من امکان میداد آهنگ حرکت را تغییر دهم و آن را سریعتر یا آهستهتر کنم تا بتوانم ببینم، تا جزئیات حرکت یا تغییراتی را که ورای قدرت ثبتِ چشم بود با آهنگ ادراک انسانی هماهنگ کنم.
چند پاره از کتاب:
همهٔ بچهها غرقِ بازی میشوند، بازیهایی که هم تکراری و تقلیدیاند و هم اکتشافی و ابتکاری. آنها هم به سمت چیزهای آشنا کشیده میشوند و هم به سوی چیزهای نامعمول؛ هم در آنچه شناختهشده و ایمن است جای پایشان را محکم میکنند، و هم چیزهای جدید و هرگز تجربهنکرده را کشف میکنند. بچهها عطشی بنیادی برای دانش و شناخت دارند، برای غذای ذهن و برانگیخته شدن، نیازی نیست به آنها گفته شود یا «انگیزه داده شود» که جستجو کنند یا بازی کنند، چون بازی کردن ـ درست مثل همهٔ فعالیتهای خلاقانه یا پیشاخلاقانه ــ فینفسه عمیقاً لذتبخش است.
میل و هوسهای تقلیدی و ابتکاری در بازیهای وانمود کردن [مانند خالهبازی] ـکه خیلیوقتها با استفاده از اسباببازی یا عروسک یا ماکتهای مینیاتوری از اشیای دنیای واقعی انجام میشود ــ سناریوهایی جدید یا اجرایی از سناریوهای قدیمی میسازد. بچههای به سمت روایت کشیده میشوند: نهفقط از دیگران میخواهند برایشان قصه بگویند و از آن لذت میبرند، بلکه خودشان هم داستانهایی خلق میکنند. قصهگویی و افسانهسازی از فعالیتهای اولیه بشریاند، شیوهای بنیادی برای آنکه به دنیا معنا دهیم.
هوش، تخیل، استعداد و خلاقیت بدون داشتن مبنایی در دانش و مهارت به هیچجا نمیرسد، و به همین علت آموزش باید به حد کافی ساختاریافته و متمرکز باشد. اما آموزشِ خیلی سفت و سخت، آموزشِ بسیار وابسته به فرمولبندی و فاقد جنبهٔ روایتی ممکن است ذهن پرسشگر کودک را که زمانی فعال بوده از بین ببرد. آموزش باید تعادلی برقرار کند بین ساختار و آزادی، و نیاز هر کودک بیاندازه متغیر و متفاوت است. بعضی از اذهان با تدریسِ خوب شکوفا میشوند؛ ولی بعضی (ازجمله بعضی از خلاقترینهاشان) ممکن است در برابر تدریس رسمی مقاومت کنند. اینها اساساً افرادی خودآموخته هستند که حریصاند خودشان یاد بگیرند و خودشان کشف کنند. بیشتر بچهها مراحلِ متعدد این روند را میگذرانند و در دورههای مختلف به ساختار کم یا زیاد یا به آزادی کم یا زیاد نیاز دارند.
منبع بخش معرفی کتاب:
چگونه یک کتاب را معرفی کنیم؟ روش مرورنویسی برای کتابها+چکلیست معرفی کتاب
بدون دیدگاه