این هفته از همان وقت که در پیج حامد رئیسی از دی متیل تریپتامین خواندم که مولکول روح یا هورمون خداست و آگاهی کیهانی ایجاد میکند درگیر واژهی آگاهی شدم. بعدش هم در نیلوفر و مرداب بیشتر درگیرش شدم. راهبِ نویسندهی این کتاب یک شیوه برای لذت بردن را ذهنآگاهی تعیین کرده و مینویسد: «ذهنآگاهی نه تنها به ما کمک میکند با رنجهایمان به درستی در ارتباط باشیم و بتوانیم آنها را بپذیریم و دگرگون سازیم، بلکه سبب میشود بتوانیم با شگفتیهای زندگی نیز به درستی ارتباط برقرار کنیم. بدن ما یکی از این شگفتیهاست. بنابراین هنگامی که آگاهانه نفس میکشیم، عمل دم و همچنین بازدم میتوانند شادیآور باشند. به راستی میتوانید لذت بردن ازتنفستان را آغازکنید.»
با خواندن جستار «کارد خوردن در دماوند، برخاستن در هیمالیا» باز من به نوعی آگاهی رسیدم با اینکه نویسندهی این جستار هیچجا از آگاهی نگفته. در آخرین پاراگراف این جستار سعیدینژاد مینویسد: «از مرد هندی فاتح هیمالیا میپرسند «حالا که از آن بهمن جان به دربردهای و قله را فتح کردهای چه حسی داری؟» با صدایی گرفته و لبهایی که انگار هرآن از شدت خشکی ترک برمیدارد، میگوید: « فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا.» دهانم ناگهان خشک میشود. دوبلور روی مستند میگوید «پشت هر سختی آسانی است.» یاد مادربزرگم میافتم. سر برمیگردانم ببینم آیدین کجاست. روی کاناپه با لباس بیرون خوابش برده. عمیق. خیلی عمیق.» آگاهی از اینکه آقای ابراهیم ،پدر آیدین با اختلال اتیسم، در لحظهلحظهی زندگی با تنهایی و رنج اتفاقاً این را زندگی کرده که «با هر سختی آسانی است» که توانسته دوام بیاورد و با اندوه و رنج تنهاییش به صلح برسد.
خودمم هم دارم در نرمشهایی که شرکت میکنم و شادیجان هشدار میدهد که توجه کنید کدام عضلهیتان در حال انقباض است شده حتی لحظهای آگاهی را لمس میکنم، در زمان لقمه جویدنم هم حتی اگر یک لقمه باشد. همین تجربههای لحظهای میگوید تیچ نات هان نویسندهی نیلوفر و مرداب خوب روشی را برای لذت بردن پیشنهاد میکند: «ذهنآگاهی.»
این یادداشت هفتهی پیشم بود که الان اینجا منتشر میکنم. توی این فاصله آقای سعیدینژاد را در شبکههای اجتماعی – اینستاگرام، یوتیوب و تلگرام- یافته و دنبالش کردهام. آقای سعیدینژاد پدرشان را این هفته از دست دادند که برای پدرشان آرامش و برای خودشان صبر آرزومندم.
بدون دیدگاه