نکتۀ هفتاد و ششم: اتصال عمیق با محیط؛ ابتدایی ترین و چه بسا قدرتمندترین شکل چیرگی
آخرین باری که به آسمان چشم دوختید و دُبِ اکبر شکار کردید کِی بود؟
من گمانم نوجوان بودم موقع برگشتن از دورهمی فامیلی پدر مرحومم آسمان را نشانم داد و از موقعیت ستاره ها در پیدا کردن قبله و جهت حرکت گفت. کاری که در جبهه انجام می دادند.
این روزها اما آن قدر در گوشی همراه و لپ تاپم غرقم که یادم نمی آید کی اطرافم را به دقت دیده ام.
رابرت گرین برای اتصال عمیق با محیط، جزیره نشینانی را مثال می زند که به ظاهر بدون هیچ نمودار یا وسیلۀ به خصوصِ جهت یابی دیگری مسافتهای طولانی را در دریاها با آرامش در روز و شب طی می کردند و برای همسفران امروزیِ غربیِ خود دلهره می آفریدند.
اما آیا واقعا آنها هیچ وسیلۀ جهت یابی نداشتند؟
این جزیره نشینان از آسمان شب کاملا صاف محیط زندگی خود استفاده کرده و اشرافِ خوبی بر محیط ستارهها یافته بودند. آنها با نقشۀ چهارده صورت فلکی به همراه ماه و خورشید 32 مسیرِ قوس مانندِ ثابتی را برای پیشروی در محدودۀ افق مشخص کرده و در ذهن خود ثبت کرده بودند. آنها در جوانی با شناور ماندن چند ساعته روی آب تمایز قائل شدن بین شدتهایِ مختلف آب را یاد گرفته بودند. با تمرینهای مشابه، تشخیص جهت و شدت بادهای مختلف را آموخته بودند. آنها از تفاوت رد پای پرندگان بی پرواز و مرغها، تغییر درخشش آب، نگاه کردن به ابرهای دور دست و دقت در تصویر بازتابی، تغییرات دمایی آب در چشیدن آب، توجه به بوی آب و هر علامت دیگر در محیط شان غافل نشده بودند و از این علامتها به عنوان قطب نما و جهت یاب استفاده کرده بودند.
ما هم اگر می خواهیم به چیرگی برسیم باید اصلیترین و ابتدایی ترین ابزارهایی که برای مشاهده گری به آنها اتکا می کنیم مغز و چشم هایمان باشد. با چشمانمان خوب مشاهده کنیم و با مغزمان خوب تحلیل و پردازش انجام دهیم. فریب امکانات و قدرتهای فناوری و رسانه را نخوریم و کار مشاهده و تجزیه و تحلیل را به آنها نسپاریم.
مطالب مرتبط:
بدون دیدگاه