نکته شصت و دوم. یافتن ایده ای با ثمرهی عالی؛ راهبردی دیگر برای مرحله ی عملگرایی خلاق
تا به حال از وی. اس. راماشاندران (متولد 1951) چند بار در کتاب چیرگی نامبرده شده است. او در رشتهی خود که روانشناسی بینایی بود به پدیدهی نادر عصبیِ احساس پدیدهی عضو خیالی Phantom limb علاقه مند شد و با دنبال کردن آن نه تنها به ابداع جعبهی آینه mirror box -یک روش درمانی برای مداوای درد اندام قطع شده- رسید ، بلکه علت عصب شناختی یک اختلال نادر دیگر به نام اپوتمنوفیلیا Apotemnophilia (اختلالی که در آن فرد سالم دوست دارد یکی از اعضای بدنش قطع شود) را یافت.
این کار راماشاندران از سرشت فرصت طلب ذهن انسان شکل گرفته بود. این سرشت، ریشه و شالودهی قدرت خلاقیت ماست و حرکت در جهت این سرشت است که باعث میشود قدرت خلاقیت ما به حداکثر خودش برسد.
در مسیر خلاقیت به جای اینکه با هدف و سودایی وسیع و همه جانبه کار را آغاز کنیم، باید مانند راماشاندران به دنبال ایدهای با ثمرهی بزرگ برویم؛ مثلا یافتهای از یک آزمایش یا هر نوع سرنخی که نامتعارف و غیر منتظره است و با پارادایمها همخوانی ندارد، اما همزمان جذاب و گیرنده است. خودمان را به دست این ایده بسپاریم و ببینیم این ایده ما را به کجا میبرد.
این ایده درست است که باید از رشتهای که در آن تخصص داریم ریشه گرفته باشد، اما باید به حد و حدود رشتهی خودمان محدود شده و در آن حبس شویم. بلکه با مطالعهی کتابها و ژورنالهای رشتههای دیگر ذهنمان را کاملاً باز نگه داریم. وقتی به پدیدهی نادری رسیدیم، فرضیه سازی کنیم و تحقیقات بعدی را پایه گذاری کنیم. سپس با جدیتی بی مانند روی آن کار کنیم و دنبالهاش را بگیریم.
یادمان باشد همچون یک صیاد، هشیارتر از همیشه، به مناظر بنگریم و به دنبال کوچکترین سرنخ باشیم که پرده از واقعیتی بردارد. واقعیتی که روزی نهان بود؛ اما میتواند به دست ما آشکار گشته و منجر به خلق دستاوردی شگفت انگیز شود.
مطالب مرتبط:
بدون دیدگاه