نکتهی شصتم. تحمل فشار قدمی برای رسیدن به شکوفایی و رسیدن به دستاوردِ عالی و خلاقانه
در فصل پنجم کتاب چیرگی (راهنمای دستیابی به عالیترین فرم قدرت) بعد از طی قدم پروژهی خلاقانه و قدم استراتژیهای خلاقانه به قدم سوم: دستاوردِ عالی و خلاقانه – فشار و شکوفایی میرسیم.
شاید همهی ما این تجربه را داشتیم که با یک الهام یا انگیزهی اولیه و درونی پروژهای را آغاز کردیم و نسبت به پایانِ خوشِ آن هیجان زیادی داشتیم و ذوق زده هم شدیم. اما جلوتر که رفتیم و کار را شروع کردیم و رفته رفته ایدهیمان را خاصتر و متمایزتر کردیم، نه تنها از خروجی اولیهی کارمان راضی نشدیم، بلکه این عدم رضایت همراه با هیجان ما را به تردید هم کشاند.
اگر تا این مرحله پیش آمدیم بعضیهایمان شاید در کل کار را رها کردیم و عدهایمان هم سمجانه به سخت کوشیِ خسته کننده ادامه دادیم. به نظر میآید این مسیر هر دو ره به ترکستان است پس چه باید کرد؟
آلبرت انشتین یک شب که خیلی خسته شده بود کار را رها کرد و زودتر از همیشه به رختخواب رفت. وقتی بیدار شد ناگهان راه حل بر او آشکار شد.
ریچارد واگنر هم زمان کار کردن روی اُپرایش به نام طلای راین، وقتی به بن بست رسید، کار را رها کرد و قدم زنان به سمت پارک محله رفت و روی چمنها دراز کشید و خوابش برد. خوابِ غرق شدن در رودخانهی خروشانی را دید. صدای پرخروش آب به صورت آکوردهای موسیقیایی ظاهر شد و ریچارد از بن بست رهایی یافت.
از همه عجیبتر کار اواریست گالوا است که شب قبل از دوئلش که میدانست از آن جانِ سالم به در نخواهد برد، تا صبح تمام ایدههایی که طی سالها دربارهی معادلات جبری دشوار در ذهن داشت را خلاصه نویسی کرد. همین نوشتهها منجر به انقلابی اساسی در جبر و ریاضیات شد، زمانی که دیگر گالوا زنده نبود.
پس لازم است در اوج خستگی و رسیدن به بن بست، مدت کوتاهی از کار دست بکشیم تا اتفاقاتی در طبقات پایین خودآگاهی ما رخ دهد و مغزمان راهحلها را ترکیب کرده و راه حل بدیعی برای ادامهی کار به ما هدیه کند.
البته برگ برنده این است که از این فرایند آگاه باشیم و با وجود شک و تردیدها ، استمرار و سماجتمان را از دست ندهیم. همچنین مواظب تلههای هیجانی زیر که بر سر راه چیرگی و خلاقیت قرار دارند باشیم:
بَسَندگی: احساس رضایتمندی و کافی دانستن آموختههایمان (راه حلش: کنجکاو نگهداشتن خودمان است. یعنی دنیا را هر لحظه مکانی اعجاب آور و نیازمند اکتشاف تلقی کنیم.)
محافظهکاری: باید بدانیم ذات خلاقیت در جسور بودن و بیپروا اقدام کردن است نه حفظ جایگاه.
وابستگی: نباید اتکا به استاد به همهی زندگیمان منتقل شود. بهتر است صدای راهبر و استادمان را درونی کنیم و آن را درون خودمان بشنویم تا همزمان استاد و شاگرد خودمان باشیم.
ناشکیبایی: فرایند خلاقانه نیازمند جدیت، سختکوشی و استمرار فراوان است. شعار لئوناردو داوینچی این بود: «ostinato rigore» : سماجت سرسختانه یا استمرار سختکوشی.
خودبزرگپنداری: یعنی در دام تعریف و تمجیدها بیفتیم و ایگویمان پر باد شود. در این صورت ممکن است از عامل شانس و اقبال هم غافل شویم و همهی موفقیت را به هوش و ذکاوت خود نسبت دهیم و باد بکنیم. بهتر است انتقادها را جدی بگیریم و روی اصلاح روند خلاقیمان کار کنیم.
انعطافناپذیری: هرگز نباید تک بُعدی فکر کنیم و فقط روی یک قالب ذهنی ثابت قفل شویم.
برای اپرای واگنر رجوع کنید:
ماجراهای آمادگی برای اجرای یک نقش جذاب و پیچیدۀ اپرا برای اولین بار
مطالب مرتبط:
بدون دیدگاه