خلاصه داستان تکنی کالر جو و 7 خلاصه داستان دیگر


11- تکنی کالر جو از کتاب کالبدشکافی 19 داستان گزینش و نقد وتفسیر حسن اصغری

تکنی کالر جو از کتاب کالبدشکافی 19 داستان گزینش و نقد وتفسیر حسن اصغری

تکنی کالر جو داستان مردی به اسم جو است که راوی او را به خاطر دندان‌های زرد و سیاه، صورت کک و مکی، موهای قرمز و کت چهارخانه و شلوار روشنش تکنی کالر جو technicolor (رنگارنگ) می‌نامید. جو از رسم و عادت خوشش می‌آمد. هر روز اول کره بادامی با مربا می‌خورد، بعد مرغ و آخر هم موز. سیبش را هم برای وقت استراحت نگه می‌داشت. توی فلاکسش هم دو فنجان قهوه‌ی سیاه یکی برای بعد از شام و یکی هم بعد از خوردن سیبش داشت. عادت داشت روزنامه‌ی شیکاگو تایمز بخرد و فقط جدول تغییرات هوا، جدول مسابقات بیس بال و کارتون لوسی را  بخواند.

راوی با دیدن یک بسته تیغ فکری به نظرش رسید. اول جدول تغییرات هوا را برید، روز بعد جدول مسابقات و در آخر هم کارتون لوسی را. از آن طرف هم ساندویچ خودش را با ساندویچ کره بادامی جو عوض کرد و تنه‌ی درختی را که جو در ایام بیست و پنج سال کار کردنش رویش نشسته بود را از جایش کند. این تغییرات همزمان با شوخی همسایه‌اش جرج که از حال زنش و حاملگی‌اش سؤال می‌کرد باعث ظنین شدن جو به زنش شد. جو فکر می‌کرد زنش با مردی رابطه دارد و قصد دارد او را از بین ببرد و بازنشستگی‌اش را تصاحب کند. جو این فکرش را با دادن قهوه و پشت پا زدن به قهوه خوردن اختصاصی‌اش با راوی مطرح کرد.

اما بعد از بازنشستگی جو عاداتش را که ناهماهنگ لباس پوشیدن و خوردن همیشگی ساندویچ کره بادام و نشستن روی کنده ی درخت بود را کنار گذاشته بود و دیگر به زنش هم شک نداشت.

12- آینه  از سیروس سیف _مجموعه داستان ۲۳ داستان ایرانی در تبعید

آینه از سیروس سیف _مجموعه داستان ۲۳ داستان ایرانی در تبعید

داستان آینه‌ای بود که زن به خاطر اینکه بچه‌ها پی نبرند که پدرشان مرده و حرفهای مادرشان خیالات است با رنگ پوشانده شده بود اما حالا که زن می‌بیند روح شوهرش خدا را دیده دیگر می‌خواهد از اثبات هست و نیست بودن خدا بیرون بیاید برای همین می‌رود که آیینه‌ای بخرد و خودش را در آن ببیند.

13- شخصیت‌های وودی آلنی از کتاب چمدان دلتنگی کتایون سلطانی

شخصیت‌های وودی آلنی از کتاب چمدان دلتنگی کتایون سلطانی

داستان شخصیت‌های وودی آلنی داستان دختر 16 ساله‌ای به نام نپتون، ستاره و مهتاب است که ماجراهای از بدو تولد خود تا همین 16 سالگی را با زبانی طنز تعریف می‌کند. ماجراها به خاطر رقابت پدر و مادر و فامیل‌هایشان صورت می‌گیرد. بیشتر این رقابت‌ها هم بر سر مصرف نخود و لوبیا توسط مادر است که با ایجاد باد شکم فراوان، دردسر عظیمی برای مادر، عذاب وجدان برای پدر و داستان طنز برای دختر فراهم می‌کند. 

14- این‌جا از کریم میرزاده اهری از مجموعه داستان دیالوگ

این‌جا از کریم میرزاده اهری از مجموعه داستان دیالوگ

اینجا داستان مردی بود که دنبال اینجا می‌گشت. هر چه بیشتر می‌گشت کمتر پیدا می‌کرد. آخرش وقتی به مقصد رسید که آنجایی که بود را اینجا دید.

15- پس از اینکه  به رودخانه پرت شدم و پیش از اینکه غرق شوم- از کتاب چطور گرسنه هستیمِ  دیو اگرز ترجمۀ بابک مظلومی

پس از اینکه به رودخانه پرت شدم و پیش از اینکه غرق شوم- از کتاب چطور گرسنه هستیمِ دیو اگرز ترجمۀ بابک مظلومی

این داستان داستان سگی است که خودش را فرز می‌دانست و عاشق دویدن بود و برای اینکه ثابت کند فرز است هی دوید و دوید و حتا از سرنوشت سگ دیگر که به خاطر ناجور دویدن یک پایش را از دست داد عبرت نگرفت و بلاخره این سگ فرز جانش را به خاطر دویدن از دست داد.

داستان طولانی بود و گاهی حوصله‌ی آدم سر می‌رفت ولی برای گسترش داستان می‌تواند نمونه‌ی خوبی باشد.

۱۶. عروس شرقی از مجموعه داستان رعد نوشته‌ی زکریا تامر ترجمه‌ی غلامرضا امامی

عروس شرقی از مجموعه داستان رعد نوشته‌ی زکریا تامر ترجمه‌ی غلامرضا امامی

داستان پسری به نام صلاح است که برای حل مشکل درس ریاضی‌اش به ازدواج متوسل می‌شود و از پدر و مادرش می‌خواهد که سریع برایش خواستگاری بروند. هیفاء دختر همسایه را مادر به بهانه‌ی کمک به آشپزی به خانه می‌کشاند تا با صلاح صحبت اولیه را بکنند. تنها سوالی که صلاح می‌پرسد ریاضی دانستن هیفاء است. سر مهریه با ۳۰ لیره به توافق می‌رسند و هیفاء سوار بر گوساله‌ای به بازار می‌رود و وزن می‌شود و پدر صلاح قیمت را پرداخت می‌کند و همه کل می‌کشند و شادی می‌کنند.

در اتاق مخصوص باز صلاح از هیفاء کمک به درس ریاضی را می‌خواهد و هیفاء باز قول کمک در درس ریاضی را می‌دهد. برای اینکه کسی از ماجراهای داخل اتاق خبر‌دار نشود هیفاء سوراخ قفل را می‌پوشاند. صلاح در جواب مادر که از ازدواجش می‌پرسد می‌گوید: “اگر پدرم گاو می‌خرید الان شیر هم داشتیم.”

اول که خواندم متوجه داستان نشدم _البته الان هم خیلی مطمئن نیستم که منظور نویسنده را خوب فهمیده باشیم_ برای همین جستجو کردم و متوجه شدم که زکریا تامر رئالیسم جادویی می‌نویسد و با طنز مسائل اجتماع را نشان می‌دهد. اینجا بود که یاد یک مسئله‌ای افتادم که بارها در بخش روانپزشکی با آن مواجه شده بودم. برا بهبود فرد مبتلا به اسکیزوفرنی و جنون متوسل به ازدواج می‌شدند و برای فرد مبتلا به خواستگاری می‌رفتند تا جنون از سرِ فردِ مبتلا بیفتد. کاری که در این داستان هم به نحوی شاهدش هستیم. برای علاج درس ریاضی و گرفتن نمره قبولی صلاح متوسل به ازدواج می‌شود.

از این کتاب خوشم می‌آید، جستجو می‌کنم تا بلکه نسخه‌ی الکترونیکی‌اش را بخرم. پیدایش نمی‌کنم عوضش به دو کتاب “جوجه تیغی” و “بهار خاکستری” از زکریا تامر می‌رسم. نمی‌دانم شاید کار من هم شبیه حل مسئله صلاح باشد.😊

17-نارنج و ترنج – فرشته مولوی

نارنج و ترنج – فرشته مولوی

قصه‌ی یک دختری بود که در به در در ته تاریکی دنبال روشنایی می‌گشت. مادرش به او نارنج، ترنج و لاکپشت بخشید. نارنج را به آسمان بخشید. خورشید از آسمان در چاهش افتاد. به لاکپشتش مهربانی کرد تا او هم از غریبگی در آمد و آشنایی یافت. بعد قصه که از دختر، لاکپشت و شنیدن صدای فواره ها و آواز بچه ها شروع شده بود باز به همان نقطه برگشت اما دختر بزرگ شده بود و می‌توانست در تاریکی زندگی‌اش هم خورشید روشن ببیند.

۱۸. تماس نرم علف – لوئیجی پیراندللو

تماس نرم علف – لوئیجی پیراندللو

تماس نرم علف داستان پیرمردی بود که بعد از فوت همسرش همه چیزش را از دست می‌دهد حتا نام خانوادگی‌اش را. پسرش حالا هم نام خانوادگی‌اش و هم خانه‌اش را تصاحب کرده و او را همراه اثاث قدیمی‌اش به اتاقی که پیشترها اتاق خدمتکار بود، منتقل می‌کند.

او این تغییر را دوست ندارد. دلش می‌خواهد جور دیگری زندگی کند. پس به پارک می‌رود و مثل بچه‌ها کفش و جوراب‌هایش را در می‌آورد و چهار دست و زانو توی علف‌های خیس راه می‌رود و از این وضعیت لذت می‌برد. اما این دنیای قشنگش را دختری که به او خوک می‌گوید به هم می‌ریزد. او پس از شنیدن این توهین قبول می‌کند که پیرمردی است که چیزی ندارد و باید در همان اتاق خدمتکار روزگارش را بگذراند.

مطلب مرتبط:

خلاصه داستان آلت جرم و 9 خلاصه داستان دیگر

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *