نکته شصت و پنجم. ایجاد زمینه‌ای آزاد در فضای درهم و برهم جامعه برای کاشتن بذر ایده‎های جدید

 

اگر فکر می‌کنید که خلاقیت یعنی خلق برای اولین بار کاملا دارید اشتباه می‌گیرید. ابداع چیز جدید از خلاء معمولا چون مبنای درست و محکمی ندارد به زودی قدیمی و فراموش می‎شود.

پس چه باید کرد؟

ایده‌ی جدیدمان باید بر پایه معلوماتی باشد که قبلا آموخته‎ایم. پس لازم است دانش وسیعی درباره‎ی رشته‎مان داشته باشیم و روی تمام ابعاد آن مسلط باشیم، اما هدف‎مان دگرگون کردن آن دانش و معلومات و چیزی بیرون آوردن از آن باشد.

یعنی در فضای درهم و برهم جامعه، یک فضای خالی و دست نخورده ایجاد کنیم که قرار است در آن، زمینه‎ای آزاد را به خودمان اختصاص دهیم تا در این زمینه بذر ایده‏های جدیدی را بکاریم.

مارتا گراهام تحت تاثیر پدر پزشکش مجذوب ایده‎‌ی نشادن دادنِ عواطف، بدون استفاده از کلمات شده بود؛ و آنچه در ذهن داشت این بود که احساسات و عواطف را از طریق حرکات بدن به نمایش بگذارد. او در اجرایش در آموزشکده دنیس و تدشان  انرژی بالایی را به نمایش گذاشت وبه یکی از هنرجویان ممتاز تبدیل شد. او سبک دنیشانی را با فاصله گرفتن از دنیس و شان، خودش در نیویورک به نمایش گذاشت که با شکایت و در خواست 500 دلار از سوی تدشان مواجه شد. همین بحران باعث شد او سبک خاص و منحصر به فردی از حرکات موزون را که در خیالاتش رژه می‎رفت را عملیاتی کند و سالن کوچکی اجاره کند و به هنرجویانش سبک جدید و متفاوتی بیاموزد.  او به طور پیوسته موضوع و زمینه‏ی اجراهایش را تغییر می‌داد (به عنوان مثال تاکید خاص روی حرکات مربوط به نیم تنه‌ی بالای بدن یا طراحی مجموعه‏ای از اُفتادن‏های تعمدی و کنترل شده و حرکات خزشی چون مار و استفاده از زانو به عنوان لولا برای انجام حرکات موزون)، از اسطوره‎های یونانی گرفته تا آمریکای لاتین و اقتباس‏هایی از ادبیات کلاسیک، از همه‎ی این‎ها در اجراهایش استفاده می‌کرد. او تا شصت سال پس از تشکیل گروهش، مدام خود را وادار به خلق آن حس تازه می‎کرد،  همان حسی که همیشه دنبال تجربه‎ی آن بود.

 

مطالب مرتبط:

پنجاه نکته‌ی اول از کتاب چیرگی

استفاده از قدرت‌های طبیعی یکی از راهبردهای مرحله‌ی عملگرایی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *