پنجاه و دوم. فصل پنجم. فعالسازی خلاقیت.

 

در مقدمه‌ی این بخش تشویق می‌شویم که به محض این‌که دوره‌ی شاگردی‌مان تمام می‌شود با جسارت تمام شروع به عملگرایی کنیم. یعنی به جای این‌که به آموخته‌های قبلی‎مان دل خوش کنیم، مدام گستره‌ی معلوماتمان را وسیع‌تر کنیم، و به حوزه‌های مرتبط و جدید سرک بکشیم؛ به این ترتیب به ذهنمان خوراک مناسبی برای ایجاد تداعی‌های بیشتر میان ایده‌های مختلف می‌دهیم. باید تا می‌توانیم از ابعاد و زوایای مختلف به مسائل نگاه کنیم و آن‌ها را تجربه کنیم. در این بین هر چقدر تفکرمان سیال‌تر شود، ذهنمان روز به روز چند بعدی‌تر می‌شود و از این رو جنبه‌های بیشتری از حقایق برایمان آشکار می‌شود. در آخر، باید بر ضد قوانینی قیام کنیم که در ابتدای راه در وجود خودمان نهادینه کرده بودیم و آنها را متناسب با روح خودمان سرو شکل می‌دهیم. این نوآفرینی ما را به اوج قدرت می‎رساند.

 

ولفگانگ آمادئوس موتزارت یادتان هست؟

 

در نکته‌ی پانزدهم خواندیم موتزارت راهبرد شکستن زنجیر و دور ماندن از مسیر اشتباه را برای کشف درونی طی کرد. در نکته‌ی سی و پنجم هم خواندیم جناب موتزارت حداقل ده سال مشغول فعالیت در زمینه‎ی آهنگسازی و نوشتن موسیقی بود که توانست بدرخشد.

 

او با خلق اپرایی برپایه‌ی روایت افسانه‌ای دون ژوان سعی کرد جنبه‌ی تاریک و پلید شخصیت یک اغواگر را به نمایش بگذارد. او با این شخصیت (دون ژوا) احساس مشابهت ونزدیکی می‌کرد. هم نیاز و عشق بیمار گونه‌ی او به زنان را در خود می‌دید و هم مثل او از مراجع قدرت بیزار بود. مهم‎تر از این‌ها، او احساس می‌کرد در عرصه‌ی موسیقی و به عنوان آهنگساز، اغواگری چیره دست و ماهر است و نیز به نظرش خود موسیقی والاترین ابزار برای فریفتن و مجذوب ساختن است.

 

در باره‌ی اجرای  اپرای دون جیوانی (دون ژوانی)، شاهکار جاویدان موتزارت در وین

 

آهنگ دون ژ‌وانی موتزارت

مطالب مرتبط:

پنجاه نکته ی اول از چیرگی 

پل گراهام یا یوهان ولفگانگ فون گوته؟

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *