ویس ارسالی همکلاسیام آقای دکتر فروتن را گوش میدهم. دکتر مکری در این ویس به معرفی کتاب اسب تاریک: رسیدن به موفقیت از طریق دستیابی به اقناع درونی میپردازد و میگوید:
«قبلاً کتاب هذیانهای جمعی از تاد رُز را معرفی کردم. اسب تاریک در کنار کتاب دیگر او بنام “پایان میانگین” بنوعی تکمیل کننده یکدیگر و دیدگاههای وی هستند.
در مسابقات اسب دوانی، اسب تاریک، حیوانی است که کسی آنرا نمیشناسد و بر روی آن شرط نمیبندد اما برخلاف انتظار، ناگهان درخشیده و مسابقه را می برد.
در این کتاب که سه سال قبل از هذیانهای جمعی به چاپ رسیده است، رز به بررسی ویژگی های اسبهای تاریک بشری می پردازد؛ افرادی که دبیرستان را رها کرده و بعد از سرگردانی و وقت گذرانی، راه خود را یافتهاند. یا کسانی که از الگوها و سلسله مراتب مصوب اجتماع پیروی نکرده و از به اصطلاح مسیر خاکی به شادکامی و موفقیت رسیدهاند.
رز مدعی است که بویژه در قرن بیستم با ظهور افرادی چون فردریک تایلر در مدیریت صنعتی و یا انبوه آزمونهای سنجش هوش و استعداد، نوعی بُردار تک بعدی توسط اجتماع خلق شد و به افرادی که نمره کنکور یا “آی کیوی” بالاتر داشتند، در ازای حذف سایرین، بیشتر بها داده شد. انسان ها بدلیل پذیرش فشار جمعی نیز از این هنجارسازی تبعیت کرده و تمام هم و غم خود را صرف بالا رفتن از نردبان شاخصها قرار دادند. این تبعیت افراطی راه را بر کسانی که در شاخص تک محوری خوب عمل نمی کنند، بسیار دشوار می سازد.
از طرفی در کتاب پایان میانگین بخوبی نشان می دهد که این شاخصهای تک بعدی مطلقاً معتبر نیستند. آنها برای هرکس نمره یا کمیتی بصورت میانگین استخراج میکنند که با میانگین دیگران مقایسه می شود. بعنوان مثال در آزمونهای جامع یا هوش، هر کس صاحب جایگاه نقطهایی در بردار میشود. اما وقتی به ریز دستاوردها و توانایی افراد مینگریم الگویی بسیار معوج و زیگزاگ گونه میبینیم. یکی در حافطه عالیست اما توانایی کلامی ضعیفی دارد. دیگری قدرت خلاق ریاضی دارد اما هوش و سواد لغوی پایینی نشان میدهد. اما نظام تک محوری نهایتاً به هر فرد یک جایگاه میدهد.
او معتقد است که اسبان تاریک بجای تلاش برای بالا بردن میانگین، به خُرده انگیزه های خود پرداخته و به گسترش و توسعه فردی در چند کانون توانمندی خود حتی بقیمت واگذاری بالا رفتن در بردار واحد، میپردازند. یافته دیگر اینکه در نظام نفی کننده میانگین، هیچ استراتژی واحدی برای موفقیت وجود ندارد. اسبهای تاریک به این مسئله واقف هستند و هریک ابتکار خاص خود را دارند. بنابرین رمز موفقیت یکسان نبوده و هر فرد باید شیوه خاص خود را تعبیه کند.»
سپس به سایت SoBrief میروم و خلاصه کتاب را گیر میآورم که به نظرم همراه با صوت دکتر مکری میتواند اطلاعات خوبی از این کتاب به ما بدهد.
نکات کلیدی
- پیمان استانداردسازی محدودیتهای بالقوه فردی را تحمیل میکند.
فردیت یک مشکل است.
رویکرد یکسان برای همه. پیمان استانداردسازی که در اوایل قرن بیستم شکل گرفت، سیستمی سختگیرانه را تحمیل میکند که در آن موفقیت با صعود از نردبانهای نهادی تعریف میشود. این سیستم کارایی را بر فردیت ترجیح میدهد و همه را مجبور میکند تا بدون توجه به استعدادها و علایق منحصر به فرد خود، همان مسیر را دنبال کنند.
محدودیتهای استانداردسازی. در حالی که استانداردسازی در تولید و برخی جنبههای جامعه مزایایی به همراه داشت، در مورد پتانسیل انسانی محدودیتهای شدیدی دارد. این پیمان فرض میکند که تنها افراد خاصی دارای استعداد هستند و به یک سیستم مبتنی بر سهمیه منجر میشود که به طور مصنوعی فرصتها را محدود میکند. این رویکرد تنوع گستردهی تواناییهای انسانی را نادیده میگیرد و نوآوری و خلاقیت را خفه میکند.
جنبههای کلیدی پیمان استانداردسازی:
- مسیرهای شغلی ثابت
- سیستمهای آموزشی استاندارد
- تأکید بر نمرات و آزمونها
- ذهنیت یک راه بهترین
- نادیده گرفتن نقاط قوت و انگیزههای فردی
- اسبهای تاریک مسیرهای متعارف موفقیت را به چالش میکشند
اسبهای تاریک به دنبال علاقه خود نمیروند؛ آن را با درک و فعالسازی انگیزههای خرد خود مهندسی میکنند.
داستانهای موفقیت غیرمتعارف. اسبهای تاریک افرادی هستند که از طریق مسیرهای غیرسنتی به موفقیت میرسند و اغلب انتظارات اجتماعی را به چالش میکشند. این افراد با استفاده از نقاط قوت و انگیزههای منحصر به فرد خود، نسخههای برتری از خود را ایجاد میکنند.
درسهایی از اسبهای تاریک. داستانهای اسبهای تاریک بینشهای مهمی درباره موفقیت و رضایت ارائه میدهند. آنها نشان میدهند که هیچ مسیر واحدی به برتری وجود ندارد و افراد میتوانند با پذیرش فردیت خود پیشرفت کنند.
ویژگیهای اسبهای تاریک:
- اولویت دادن به رضایت بر معیارهای متعارف موفقیت
- تطبیق استراتژیهای خود با نقاط قوت منحصر به فرد
- پذیرش تغییر و عدم قطعیت
- تمرکز بر رشد شخصی به جای تأیید خارجی
- ایجاد فرصتهایی که با انگیزههای خرد آنها همخوانی دارد
- انگیزههای خرد خود را بشناسید تا علاقه خود را مهندسی کنید
رضایت چیزی نیست که به شما داده شود. تنها میتوان آن را به دست آورد.
درک انگیزههای خرد. انگیزههای خرد، خواستهها و علایق خاص و عمیقاً شخصی هستند که فرد را به حرکت در میآورند. برخلاف انگیزههای عمومی که توسط سیستمهای استاندارد ترویج میشوند، انگیزههای خرد به هر فرد منحصر به فرد هستند و میتوانند بسیار خاص باشند.
استفاده از انگیزههای خرد. با شناسایی و درک انگیزههای خرد خود، افراد میتوانند علاقه و هدف خود را مهندسی کنند. این فرآیند شامل:
- خوداندیشی برای کشف علایق واقعی
- شناسایی الگوها در فعالیتهایی که شادی و رضایت به ارمغان میآورند
- آزمایش با پیگیریهای مختلف برای فعالسازی انگیزههای خرد
- ترکیب چندین انگیزه خرد برای ایجاد مسیری شخصیسازی شده
مثالهایی از انگیزههای خرد:
- تمایل به سازماندهی فضاهای فیزیکی
- علاقه به حل معماهای پیچیده
- علاقه به ایجاد هماهنگی بصری
- تمایل به کمک به دیگران به روشهای خاص
- شیفتگی به پدیدههای علمی خاص
- بر اساس تناسب انتخاب کنید، نه احتمال
اگر آزاد باشید تا به دنبال انتخابهایی بگردید که با فردیت شما همخوانی دارند، ممکن است فرصتهایی را کشف کنید که هیچکس دیگری حتی متوجه آنها نمیشود.
تعریف مجدد ریسک. ذهنیت اسب تاریک دیدگاه متعارف ریسک را که بر اساس احتمالات آماری است، به چالش میکشد. در عوض، بر اهمیت “تناسب” تأکید میکند – اینکه چقدر یک فرصت با مجموعه منحصر به فرد انگیزهها و نقاط قوت فرد همخوانی دارد.
حرکتهای جسورانه. با تمرکز بر تناسب به جای احتمال، افراد میتوانند انتخابهای آگاهانهتر و شخصاً معنادارتری انجام دهند. این رویکرد تشویق میکند:
مزایای انتخاب بر اساس تناسب:
- افزایش انگیزه و مشارکت
- احتمال بالاتر توسعه برتری
- رضایت شخصی بیشتر
- کشف فرصتهای منحصر به فرد
- مقاومت در برابر چالشها
- با آزمون و خطا نقاط قوت خود را کشف کنید
هر استراتژی امتحان شده یک آزمایش شخصی است.
ماهیت مبهم نقاط قوت. برخلاف انگیزهها که نسبتاً پایدار و از طریق خوداندیشی قابل دسترسی هستند، نقاط قوت پویا، زمینهای و اغلب پنهان هستند. کشف و توسعه نقاط قوت نیاز به آزمایش فعال و تأمل دارد.
فرآیند تکراری بهبود. ذهنیت اسب تاریک رویکرد آزمون و خطا را برای توسعه برتری تشویق میکند. این فرآیند شامل:
- امتحان استراتژیها و رویکردهای جدید
- تأمل بر موفقیتها و شکستها
- تنظیم بر اساس بازخورد و نتایج
- بهبود و گسترش مهارتها به طور مداوم
اصول کلیدی برای کشف نقاط قوت:
- پذیرش شکست به عنوان فرصتی برای یادگیری
- تمرکز بر بهبود به جای استعداد ذاتی
- باز بودن به مناطق غیرمنتظره استعداد
- شناخت ماهیت زمینهای نقاط قوت
- ارزیابی و تطبیق استراتژیها به طور مداوم
- بر اهداف کوتاهمدت تمرکز کنید، نه مقصدهای دور
نادیده گرفتن مقصد به ما میآموزد که بر فرصتهای موجود تمرکز کنیم نه بر چشماندازهای انتهای راه.
محدودیتهای برنامهریزی بلندمدت. ذهنیت اسب تاریک حکمت متعارف تعیین اهداف شغلی دوردست را به چالش میکشد. برنامهریزی بلندمدت اغلب تغییرات در علایق شخصی، تغییرات اجتماعی و فرصتهای غیرمنتظره را در نظر نمیگیرد.
قدرت تصمیمگیری موقعیتی. با تمرکز بر اهداف کوتاهمدت و فرصتهای فعلی، افراد میتوانند:
مزایای نادیده گرفتن مقصد:
- باز بودن به فرصتهای غیرمنتظره
- تطبیق آسانتر با شرایط متغیر
- حفظ انگیزه از طریق پیشرفت فوری
- توسعه طیف گستردهای از مهارتها و تجربیات
- همراستایی انتخابها با علایق و نقاط قوت فعلی
- رضایت به برتری منجر میشود، نه برعکس
جستجوی رضایت آنها را به برتری میرساند.
وارونه کردن حکمت متعارف. ذهنیت اسب تاریک رابطه بین برتری و رضایت را معکوس میکند. به جای دیدن رضایت به عنوان پاداشی برای دستیابی به برتری، این ذهنیت معتقد است که جستجوی رضایت مطمئنترین راه برای توسعهی تخصص است.
پرورش رضایت. با اولویت دادن به رضایت و مشارکت شخصی، افراد شرایط بهینه برای رشد و دستیابی را ایجاد میکنند. این رویکرد:
مزایای اولویت دادن به رضایت:
- افزایش انگیزه درونی
- بهبود خلاقیت و حل مسئله
- بهبود مقاومت و پایداری
- منجر به مشارکتهای منحصر به فرد و ارزشمند
- منجر به یک حرفه رضایتبخشتر و معنادارتر
- استعداد نادر نیست؛ فرصت به طور مصنوعی محدود شده است
تحت پیمان استانداردسازی، استعداد به لحاظ تجربی نادر نیست. استعداد به حکم نهادی نادر است.
افسانه کمبود استعداد. ذهنیت استانداردسازی باور به نادر بودن استعداد را تداوم میبخشد و فرصتهای محدود را توجیه میکند. در واقع، استعداد فراوان و متنوع است، اما سهمیههای نهادی و تعاریف محدود موفقیت به طور مصنوعی دسترسی به فرصتها را محدود میکنند.
پروفایلهای ناهموار توانایی. هر فرد دارای ترکیب منحصر به فردی از نقاط قوت و ضعف در ابعاد متعدد است. این “پروفایل ناهموار” تواناییها به این معناست که:
پیامدهای پروفایلهای ناهموار:
- معیارهای سنتی استعداد مانند IQ ناکافی هستند
- برتری میتواند اشکال مختلفی داشته باشد
- محیطها و زمینهها بر بیان استعداد تأثیر میگذارند
- رویکردهای شخصیسازی شده برای توسعه پتانسیل فردی ضروری هستند
- گسترش فرصتها میتواند مخزن وسیعی از استعدادهای استفاده نشده را آزاد کند
- تناسب برابر: پارادایم جدیدی برای شایستهسالاری دموکراتیک
جامعه موظف است به شما فرصت جستجوی رضایت را بدهد و شما مسئول رضایت خود هستید.
تعریف مجدد فرصت برابر. ذهنیت اسب تاریک تغییر از “دسترسی برابر” به “تناسب برابر” را پیشنهاد میکند – سیستمی که در آن نهادها موظف به ارائه فرصتهای شخصیسازی شدهای هستند که با پروفایل منحصر به فرد تواناییها و انگیزههای هر فرد همخوانی دارد.
اجرای تناسب برابر. ایجاد شایستهسالاری دموکراتیک بر اساس تناسب برابر نیازمند:
- سیستمهای آموزشی انعطافپذیر و شخصیسازی شده
- مسیرهای شغلی متنوع و قابل تطبیق
- شناخت و ارزشگذاری اشکال مختلف برتری
- تعهد نهادی به حمایت از رشد فردی
- تأکید اجتماعی بر رضایت به عنوان یک حق جهانی
مزایای تناسب برابر:
- حداکثرسازی پتانسیل فردی و جمعی
- افزایش تحرک اجتماعی و عدالت
- پرورش نوآوری و تنوع در برتری
- همراستایی اهداف نهادی با رضایت شخصی
- ایجاد یک بازی مثبتجمعی از موفقیت
- مسئولیت شخصی کلید جستجوی رضایت است
با آزادی بیشتر در انتخاب، مسئولیت شخصی بیشتری نیز به همراه میآید.
تعادل بین آزادی و مسئولیت. ذهنیت اسب تاریک بر مسئولیت شخصی به عنوان همتای افزایش انتخاب و فرصت تأکید میکند. این اصل اطمینان میدهد که افراد نقش فعالی در شکلدهی مسیر خود به سوی رضایت و برتری ایفا میکنند.
پذیرش مسئولیت. پذیرش مسئولیت برای انتخابها و توسعه خود شامل:
جنبههای کلیدی مسئولیت شخصی:
- خوداندیشی و یادگیری مداوم
- تمایل به تطبیق و تغییر مسیر
- تعهد به رشد و بهبود شخصی
- مقاومت در برابر شکستها
- مشارکت فعال در ایجاد فرصتها
- مشارکت در خیر جمعی در حالی که به دنبال رضایت شخصی هستید
کتاب اسب سیاه را ناشران زیادی از جمله نشر مون، میلکان، اندیشهبیگی، نسل نواندیش، نارنگی و خودمونی ترجمه کردهاند.
مطلب مرتبط:
بدون دیدگاه