دوست عزیزم
در نامهی قبلی توضیح دادم چرا نوجوان وزیر خطابت میکنم.
در این پست میخواهم از مرحمت برایت بگویم.
دیروز همسر عزیز برادر گرامیام (همان زن داداشم) خانهی ما بود. دعوتمان کرد به دیدن انیمیشن مرحمت. این انیمیشن براساس زندگی شهید مرحمت بالازاده تهیه شده است. مرحمت از ۱۱ سالگی داوطلبانه به جبهه روانه* شده و در ۱۴ سالگی شهید شده است.
در بخشی که من دیدم (معاون فرمانده) اولش قادر که از او بزرگتر بود مرحمت را اذیت میکرد و هی کارهای سخت به او میداد. بعدش فرماندهی گروهان خواست که نیروها با هم در کانالی سنگر درست کنند و مرحمت را معاون خود کرد.
مرحمت حسابی از قادر کار میکشید و آدم خیال میکرد دارد اذیتهای او را تلافی میکند. اما کار سنگرسازی که تمام شد، فرماندهی گروهان آمد و ضمن تشکر از نیروها از مرحمت خواست آن نیروی خوب را که حسابی کار کرده جهت اعزام به اردوی مشهد معرفی کند، مرحمت قادر را معرفی کرد.
نوجوانِ وزیر
تو جای مرحمت بودی چه تصمیمی میگرفتی؟
تصمیمگیری یکی از ابزارهای وزارت توست. در نوشتههای بعدی دربارهی تصمیمگیری بیشتر خواهم نوشت.
*به جای اعزام از واژهدان کلمهی روانه را انتخاب کردم.
چشمانتظارِ جواب نامهام در آدرسهای زیر خواهم بود:
مطلب مرتبط:
بدون دیدگاه