نامه به مخاطب ناشناس آشنا شده


تمرین پنج جلسه‌ی اول بیست و چهارمین کارگاه تمرین نوشتن  استاد کلانتری نوشتن نامه به مخاطب ناشناس بود. من نوشتم:

«استاد عزیزم آقا یا خانم … نمی‌دانم اسمتان چیست. اما امیدوارم همان استادی باشید که آن روز در جلسه‌ی مصاحبه‌ی آزمون دکترا در ایستگاه دوم دیدمتان. آن استاد در جلسه بسیار مثبت برخورد کرد و گفت: ” با این همت و اراده تو این ایستگاه قبولی.”

حالا که ما شاخ آزمون دکترا را در هر دو مرحله شکاندیم، ما که می‌گویم فقط خودم را نمی‌گویم خودم و همکارم را می‌گویم، اینجا در محل کارم در دانشکده چون خیلی به این رشته نیاز ندارند روی خوش نشان نمی‌دهند. البته که خدا بخواهد اینجا را حل می‌کند. اگر هم نخواهد نمی‌شود.

اما استاد جان امیدوارم شما هی پس کله‌ی‌مان نکوبید :”از پرستاری اومدید خیال می‌کنید خیلی زرنگید در حالی‌که هیچی از مشاوره نمی‌دونید.”

اینجا فکر می‌کنند چون فقط یک دانشگاه دکترای مشاوره‌ی توانبخشی بر‌می‌دارد پس کار شاقی نکردیم، خودشان را با آن سوالات غیر استاندارد که سازمان سنجش ۵ تا را از رده خارج کرد خیلی جدی گرفته‌اند.

دیگر استاد شما خیلی تفاوت رشته را جدی نگیرید، استاد جان قبول شده‌ایم که در محضر شما درس‌های تخصصی بخوانیم و یادبگیریم این که توی سرمان کوبیدن ندارد، دارد؟ »

روز ثبت نام رفتیم گروه تا اساتید را ببینیم و شنبه را که بین‌التعطیلین بود اجازه بگیریم و نرویم. استاد برخورد جالبی داشت. باعث شد بنویسم:

«استاد عزیز

حق بدهید وقتی در پیرانه‌سری فیلتان یاد هندوستان بکند و بخواهید در سالهایی که می‌شد تن به بازنشستگی داد، دوباره پشت نیمکت بنشینید و بخواهید عامل ز گهواره تا گور دانش بجوی باشید آن هم در رشته‌ای که اندکی متفاوت با زندگی کاری و درسی قبلی‌تان باشد، گرچه درسی باشد که در ناخودآگاه و خودآکاه عاشقش باشید نگران قضاوت اساتید بشوید و ناخودآگاهتان بخواهد برای انجام تمرین نامه به مخاطب ناشناس به شخصی که قرار است استادتان شود جسورانه بنویسید.

چقدر صحبت‌هایتان در آن جلسه که برای من و همکارم تشکیل دادید به دلم چسبید. این که فرمودید: «سه چیز را در شما طالبم. یکی اینکه پایه‌‌ی درسی‌تان پرستاری است و با درد و مردمی که درد می‌کشند آشنا هستید. دوم سنی از شما گذشته و پخته و با تجربه‌اید و سوم معلوم است که گیج نیستید.»

خدا را شاکرم اولین کلاسم با استاد عزیزی بود که در همان برخورد اول مواردی که دیگران نقطه ضعف می‌پنداشتند به صورت نقطه قوت تحویلمان داد.»

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *