درود بر دوستان نونامه نگار
کمی از پگاه خانم دلخور هستم که چرا آن عکس تکی با زبان سرخ از دهان بیرون افتاده را برایتان به نمایش گذاشته است.
نمیدانم میتوانید تصور کنید یا نه، من شخصیت مهربانی دارم و از جنگ و به خصوص رو به رو شدن با شما انسانها سعی میکنم بپرهیزم. راستش بر خلاف عکسی که پگاه جان گذاشته ما معمولاً خانوادگی زندگی میکنیم. من تنها دیده نمیشوم و در کنار خانوادهام و مواظب آنها هستم. خدا نکند همسر من بخواهد قبل از من دنیا را ترک کند و من را تنها بگذارد ولی شاید نشنیده باشید بعد از کشته شدنِ گرگی همسرش تا چند روز در کنار لانهی شان زوزه میکشد.
در ضمن شما شعار زندگی اجتماعی و انسان اجتماعی را میدهید ولی این مائیم که اجتماعی زندگی میکنیم. خانواده برایمان اساسی است. به صورت چند گلهی متشکل از چند خانواده زندگی میکنیم. از سالمندانِ خود به دقت و مهربانی شگفتی مراقبت میکنیم. گرگهای پیر و زخمی را رها نمیکنیم بلکه غذا را به محل استراحت او میبریم. از شکار هم آنها را معاف میکنیم. گرگهای جوان ما از تجربههای پیران ما بهره میبرند و دنبال برچسبهایی چون والدین سمی و بچههای آی کیو و… اینها نیستند. باورتان میشود برای گرگهای پیرمان که میمیرند مویه میکنیم؟ وقتی تولهای به دنیا میآید عموها، داییها، خالهها، عمهها، خواهر و برادرها همه در مراقبت از او از هم پیشی میگیرند.
خلاصه همانطور که پگاه عزیز هم نوشته ما گرگهای سالم به شما انسانها حمله نمیکنیم، اگر گرگی هم به شما حمله میکند به احتمال زیاد به هاری مبتلاست و نیاز به درمان دارد.
از اینکه به حرفهای من گوش دادید از شما ممنونم.
امضا: گرگین- گرگ پدر، همسر، میانسال گله
برای نوشتن این نامه از نوشتهی آقای کمال رستمعلی و خانم پگاه جهانگیرنژاد استفاده کردم. این نامه تکلیف دورهی نونامهنگاری پگاه جهانگیرنژاد بود.
بدون دیدگاه