صبح دانشجو به بیمارستان میبرد. بعد از ظهر کلاس دارد. تا میرسد نمازی میخواند و ناهاری میخورد. از خستگی یک ساعتی بیهوش میشود. پا میشود به برنامهی کارهایش نگاه میکند. تمرین دورهی پرورش مترجمی را به عنوان کاری که امروز حتماً انجام دهد مشخص کرده است. مشغولش میشود. برای یافتن معنی بهتر برای valid آن را در پیدیاف فرهنگ لغتش جستجو میکند. چند لغت valid دار پیدایشان میشود. تک تک بررسیشان میکند. با دیدن یکی از معانی invalid گزگز پاهایش و تیر کمرش بیشتر میشود:
دیگر اوی دارای معلولیت چطور باید فعالیت میکرد که invalid حساب نشود؟
بدون دیدگاه