سحر توی گروه واتسابی می پرسد:- کدومتون توی کلاب هاوس هستید؟ بعد که از جواب بقیه خبری نمی شود ادامه می دهد:- پلتفرمی هست که افراد میتونند به طور زنده با یکدیگر صحبت کنند و نظرات خود را به اشتراک بگذارند. فقط هم میشه از صوت استفاده کرد. البته دعوتنامه باید براتون بیاد. من متاسفانه دو تا دعوتنامه ام رو دادم خواهرم و دوستم. خلاصه اگر بودید خبرم کنید.
زینب با خودش می گوید بریم نصبش کنیم و تو لیست انتظار بمونیم برای دعوتنامه. یادش می آید سال 1384 بود و دانشجوی کارشناسی ارشد که یکی از دوستانش به اسم دریا که دانشجوی کارشناسی بود برایش از سرویس ایمیل گوگل به اسم جی میل گفت. ولی گفت زینب جون شرمنده و که نمی تونم برات دعوتنامه بدم. آخه دعوتنامه هام رو استفاده کردم. زینب به دریا می گوید عیب نداره دریا جون خدا برا مام کریمه دعوتنامه هم می رسه برامون. بعد می رود سروقت گوگل و ایجاد ای دی و بقیه کارهاش که آخرش با پیام شما دعوتنامه ندارید مواجه می شود. کارش در می آید هر چند روز یک بار به گوگل سر می زند و سرویس ایجاد جی میل را امتحان می کند. ناامید هم نمی شود و مدام امتحان می کند. حس مبارزه را همیشه دارد. به دوستانش می گوید من یک جنگجوی زندگی هستم پس هستم و می خندد. تلاشهایش بلاخره خرداد ماه 1385 نتیجه می دهد و او دعوتنامه ای از heaven voice دریافت می کند و در سرویس جی میل گوگل ثبت نام می کند و فوری به دریا ایمیل می زند و می گوید ما هم به جی میل پیوستیم چی خیال کردید.
حالا کیست که زینب را به کلاب هاوس دعوت کند؟
نوشته های من در دوره آموزشی حرکت صد داستان آقای شاهین کلانتری
بدون دیدگاه