شب اول قدر
شب قدر اول جوشن کبیر را با لحن عربی عامر الکاظمی و پیدیافی جوشن کبیر آسان گذراندی و فکر کردی از این هزار اسم کدام اسم الان با این همه دردی که سه ماه است به جانت پیچیده و کلافهات کرده مخاطبت است؟ به چند اسم توجه میکنی ولی رهایشان میکنی و توی ذهنت با زبان خودت صدایش میکنی که ای نزدیکتر از رگ گردن به من به دادم برس. بعدش دلت مناجات حضرت امیر خواست. به آنهم گوش دادی و چشمت را روی متنش در اینترنت چرخاندی. به نظرت میآید آره مولایی که میخواهد امان بهت بدهد مخاطبت است.
شب دوم قدر
شب قدر دوم بعد از جوشن کبیر دلت دعای ابوحمزه میخواهد. البته بعد از دعای جوشن کبیر برای مرهمی که مادر برایت آماده کرده دراز کشیدهای و در حال دراز کش ابوحمزه با صدای عربی akraf و فایل پیدیاف آسان میخوانی و به سی عنوان متن توجه میکنی:
- بندهی خوبی نبودم ولی مرا بپذیر.
- چنین دوست با معرفتی را سپاس میگویم.
- چرا از این همه فرصت طلایی استفاده نکنم؟
- اگر بخواهم جبران کنم میپذیری؟
- اگر هم مرا نبخشی حق با توست.
- همواره از محبت و گذشت تو سوءاستفاده کردم.
- نیازمند رحمت گستردهی تو هستم.
- من روی کارهایم هیچ حسابی باز نکردهام.
- تو ما را ناامید نمیکنی.
- از سوی تو فقط خوبی، از سوی ما فقط بدی.
- خدای من، نزدیکترین فریادرس.
- آن طور که خودت دوست داری تربیتم کن.
- نکند از چشمت افتاده باشم.
- من چیستم و چه ارزشی دارم؟
- راستی، من باید حیا کنم، یا تو؟
- افسوس که اعمالم آبرویم را نزد تو برده.
- غیر از درگاه تو، کجا میتوانم بروم؟ (به عبارتی مال بد بیخ ریش صاحبشه)
- چرا به حال خود گریه نکنم؟
- امید من به لطف توست.
- وای از روزی که ذهن و زبانم از کار میافتد.
- امیدم را دربارهی احسان و نیکیات ناامید نکن.
- به چیزی غیر از بخشش تو امید ندارم.
- تو بالاتر از تصور ما هستی.
- من در برابر لطف بیکران تو، به اندک قانع نیستم.
- من همهی حاجاتم را یکجا میخواهم.
- خدایا همنشینی خوبان را میخواهم.
- برای روز حساب چه پاسخی آماده کردهام؟
- ایمانی میخواهم که پایانش دیدار تو باشد.
- خدایا از همهی بدیها به تو پناه میبرم.
- بلاخره بگو آیا مرا میبخشی؟
از بعضی عنوانها خوشت نمیآید. احساس میکنی طلبکارانه است. عنوان است دیگر. امام که این عنوانها را قرار نداده. یکی خواسته ملت در یک ماه رمضان در سی روز با یکی دو صفحه دعا خواندن هم این دعای شریف را یک بار هم شده بخوانند. عنوان 11 را از همه بیشتر دوست داری: خدای من، نزدیکترین فریادرس. عنوان « 17. غیر از درگاه تو، کجا میتوانم بروم؟» هم به دلت مینشیند. یک جورهایی دارد میگوید مال بد بیخ ریش صاحبش است.
شب سوم قدر
آبسهای که تخلیه نمیشود و به هیچ آنتیبیوتیکی چه خوراکی و چه تزریقی جواب نمیدهد، یکی دو ساعت مانده به افطار تو را به مطب متخصص عفونی میکشاند. نمیدانی چرا پای خواهرت را وسط میکشی که آشنای دکتر هست. دکتر هم تو را به متخصص دیگر حواله میکند و میگوید این آبسه تا تخلیه نشود آنتیبیوتیک درمانی فایده ندارد. البته به خاطر خواهرت برای این ارجاع لطف میکند و هزینهات را برمیگرداند. خسته نزدیک افطار به خانه برمیگردی. بعد از افطار و شام و نماز سری به مجازی میزنی. دوستت در وضعیت واتسابش یک مداحی گذاشته که میخواند:
بو حسین درگهینه کیم سیخیلا
بونی بیلسون آقا قویماز یخیلا
به دلت مینشیند دارد میگوید در درگاه حسین چه کسی مچاله میشود/ این را بداند که آقا نمیگذارد به زمین بخورد.
میخواهی بیایی برای کلاسهای فردات ویس بگیری که مادر میگوید مهمان دارد میآید. همزمانی ماه رمضان و عید این طور چیزها را هم دارد. بعد از رفتن مهمان ساعت ده شده و تو تازه شروع به گرفتن ویس دو کلاس میکنی. نزدیک ساعت 12 هست که کارت را تمام میکنی و خسته باز به همان صوت عربی جوشن کبیر گوش میدهی. احساس میکنی هیچ دکتری دوست ندارد وارد گود شود. از همه جا راندهای. باز آن کلیپ را در وضعیت واتساب دوستت نگاه میکنی و دانلود میکنی و در اینستاگرامت استوری میکنی و بعد از گفتن 133 بار یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ میخوابی یا به عبارت بهتر از هوش میروی.
فردایش داری به همکارت از دکتر رفتنت و از شب قدرت و از آن کلیپ میگویی و این که به خدا گفتهای ببین خدا خیلی خستهام کلافهام خودت یه کاری کن. وسط این حرفهایی که یک هو چیزی توی ذهنت برق میزنت. حدیثی از امام جعفر صادق علیهالسلام است که در نامهی شهیدی خوانده بودی: « اگر مومن می دانست پاداش مصیبت و گرفتاریهایش چقدر است، آرزو میکرد در دنیا با مقراض تکه تکه می شد.»
به فاصلهی زیاد صبر کم خودت و مؤمن صبور فکر میکنی و افسوس میخوری.
بدون دیدگاه