نفرینی با کارکرد روانشناسانهزینب قهرمانی12 بهمن 1399درد پاهایش امانش را بریده بود حتی از زور درد نمی توانست سنگینی پتو را روی پاهایش تحمل کند مادر کرسی کوچکی وسط اتاق گذاشته ... ادامه مطلب
ترسی در مسیر مدرسهزینب قهرمانی12 بهمن 1399مدرسه اش نزدیک خانه عمه معظمه هست که عمه مزی صدایش می کنند. از مدرسه که بیرون می آید تپش قلب دارد نکند عمه را ... ادامه مطلب
لای لای بالام لای لایزینب قهرمانی10 بهمن 1399چند روز مانده به پایان خردادماه 1360، کوچکترین دایی آمد که خواهر و خواهرزاده هایش را برای چند روز مهمانی ببرد. حالا بچه ها 4 ... ادامه مطلب
نجات دهندهزینب قهرمانی10 بهمن 1399چند روز مانده که باز مدرسه ها باز بشود. رباب دوباره خوابهای بد می بیند با جیغ از خواب بیدار می شود و جایش را ... ادامه مطلب