یکم. امروز (3 خرداد ماه 1401) آقای کلانتری وقتی از یک نوع یادداشت نویسی جدید رونمایی می کردند، از ورنر هرتزوگ کارگردان، فیلم نامه نویس، بازیگر، کارگردان اپرا و تهیه کننده آلمانی نام بردند و گفتند که در مطلبی تحت عنوان “چرا باید رسانه خودمان را راهاندازی کنیم؟” به یکی از فیلمهای ایشان اشاره کرده ام.
درست است که من وب سایتم را مدتهاست جهت تمرین دوره محتوایی که رادیو توانی ها (مهندس یوسف رستمی) و خانم سحر عسگری برگزار کردند، راه انداختم ولی چون آن روزها به اندازه این روزها نمی نوشتم اهمیتش خیلی برایم روشن نبود.
می روم سر وقت مطلب “چرا باید رسانه خودمان را راهاندازی کنیم؟” می خوانمش. متن با جمله زیبایی از لوییز نولسون شروع می شود: ((خودم جهانم را آفریدهام و این جهان بسیار بهتر از چیزی است که در بیرون دیدهام.))
بخشی از توضیحات آقای کلانتری را عینا اینجا می آورم:
(( ساختن کانال در تلگرام و پیج اینستاگرام را هم میتوان با استعارۀ ساختن کلبه توصیف کرد، کلبهای که رفت و آمد به آن سهلتر هم هست. (عدهای فقط به این دلیل از داشتن سایت شخصی امتناع میکنند که سایت مثل شبکههای اجتماعی هلو بپر تو گلو نیست)
به نظرم ساختن کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی مانند بناکردن کلبه در حیاط بزرگ خانۀ دیگری است؛ اگر روزی صاحب خانه قصد فروش خانهاش را داشته باشد یا هر اتفاقی دیگری برای خانه بیفتد، باید قید کلبهای که برای آن زحمت کشیدهایم بزنیم.
داشتن کانال و و پیج، و تعداد انبوه مخاطبی که به سرعت جذب میشوند فریبنده است. اما به نظر میرسد آن دسته از مخاطبانی که از طریق موتورهای جستجو به سایت میرسند و صدالبته مخاطبانی که مشتاقانه نام دامنه ما را تایپ میکنند تا پیگیر مطالب تازۀ رسانه اختصاصیمان باشند ارزش و ماندگاری بیشتری داشته باشند.
چالش داشتن رسانۀ شخصی عضلات تولید محتوای ما را قویتر میکند.))
دوم. اگر یادتان مانده باشد در پیج قبلی خدمتتان نوشتم که من دو تاریخ تولد دارم. وقتی اینستاگرام روی ادا و اصول جدیدش تاریخ تولد خواست فکر نمی کردم که باید اصل شناسنامه را برایش رو کنم تاریخ تولد اردیبهشتی ام که واقعا در آن به دنیا امده بودم نوشتم و این طور بود که جناب اینستاگرام تشخیص داد که من هنوز سیزده سالم نشده و دسترسی ام به پیجم را محدود کرد.
سوم. دوست مهربانی با جمله زیبای ” در بطن هر از دست دادنی یک دستاورد جدید است” با من همدلی کرد و دوستان دلی نیز راه کار ارائه دادند. به بخش تجدید نظر جناب اینستاگرم رفتم و طبق دستورالعمل ارائه شده زیر حتی عذرخواهی هم کردم (من معمولا آدم پودر کنی ام و از این هیولا عذرخواهی کردن واقعا برایم سخت بود.):
Hello, unfortunately I entered my date of birth incorrectly, while my correct date of birth is …….. Please return my page.
اما جناب اینستاگرام مثل صاحب خانه عقده ای بارها تقاضای من را دریافت کرده و به روی مبارکش نیاورده است و البته من که می دانم سن بهانه بود و بعضی حرفها و پستهای روشنگرانه که مدام اخطار می داد که اینها را حذف کن نشانه بود، و به همین دلیل امیدی ندارم که دیگر کلید پیجم را به من برگرداند، از این رو من بعد سعی خواهم کرد برای انتشار همه مطالبم در سایتم تنبلی نکنم.
ایمان بیاوریم به این جمله جناب کلانتری :
((به نظرم ساختن کانال تلگرامی و پیج اینستاگرامی مانند بناکردن کلبه در حیاط بزرگ خانۀ دیگری است؛ اگر روزی صاحب خانه قصد فروش خانهاش را داشته باشد یا هر اتفاقی دیگری برای خانه بیفتد، باید قید کلبهای که برای آن زحمت کشیدهایم بزنیم. ))
و سایت شخصی بسازیم و مطالبمان را در سایت شخصی منتشر کنیم.
بدون دیدگاه