تصویر وبلاگ زینب قهرمانی

 

یادش بخیر شب یلدای پارسال که هنوز از کرونا خبری نبود. من، مامان، حاج عمو، زن عمو، آقا مسعود و آقا مصطفی پسر عموها، دو قلوها مون با پدر و مادرشون، سحر و آبجی اش و پدر و مادرش و ثنا و آبجی و داداشش و پدر و مادرش و کوثر با بابا و مامانش دور هم جمعمون جمع بود. سحر و دو قلوها و ثنا و کوثر مشغول برنامه ریزی بودند ، کلی کار دستی درست کرده و همه جا را تزیین می کردند و نمایش تمرین می کردند و خلاصه کلی برای شب برنامه داشتند.

اما همون جور که اونا برنامه داشتند خب بقیه هم مشغول کارهای خودشون بودند من قلاب بافی می کردم، زن عمو، مادرو خواهرها و زن داداشم با هم مشغول بودند. برادرم با سارا و مینا داش مینج بازی می کرد و دادمادها و حاج عمو جان هم با هم مشغول گفت و. گو بودند.

خلاصه تیم سحر خانم که دیدند نقشه و برنامه شون برای جشن خراب شده و بزرگترا برنامه شون رو تحویل نگرفتند،  از شرکت در برنامه بزرگترها قهر کرده و با یک نامه تند  و یک شکوائیه تصمیم خود را اعلام کردند که در زیر متن نامه شان می آید:

 

عنوان نامه: واقعا که!

از طرف : سحر، ریحانه ، رضوانه، ثنا و کوثر

آبجی، مینا دایی سلام!

ما از دست شما خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ناراحت و عصبانی هستیم. آخر این چه شب یلدایی است؟ کلی زحمت کشیدیم تا این کاردستی ها را درست کنیم آخرش هم شد بخور و بخور و نگاه کردن. هر وقت هم که گفتیم بیایید به جشنواره ما سرمان داد زدید که برید ببینم .

چه شانسی! وقتی فردا می رویم مدرسه بچه ها می خواهند بگویند که به ما خیلی خوش گذشت.

ما چه می گوییم؟ می گوییم اصلا اصلا اصلا خوش نگذشت.

حوصله ی کوثر هم سر رفته

بزرگترها خیلی حوصله سر برنده اند و باید همه چیز را برای آنها توضیح دهی!

ما ناراحت هستیم !

 

این نامه را که مرور می کنم یاد شعر شهریار می افتم  که می گه :

آمما اونون شماتتی آللاها خوش گلمیوبن

 

گئتدی منیم حیاتیمی ووردی داشا چیخدی باشا

گمونم آه این بچه ها هم دامن گیر شب یلدای ما شد که امسال نباید شب یلدای حضوری داشته باشیم و نهایتش باید به یک شب یلدای مجازی و صحبت با موبایل – کاری که سالهای قبل زشت شمرده می شد_ بسنده کنیم ….

 

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *