داستان عشقی ناگفته (کن و جانی ایرکسون تادا)
پیش نوشت:
ایدا الهی از دوستان دارای معلولیتم است. یک روز در استوری اش کتابهایش را معرفی می کند. همه را سفارش می دهم. خواندن کتاب داستان عشقی ناگفته نتیجه مطالعهی ده دقیقه صبحگاهی یک ماه قبلم شد. این کتاب داستان سیر کمال انسانی و چگونگی شکل گیری یک مثلث عشقی با پروردگاراست؛ زن ، مرد (جانی اریکسون با فلج چهار اندام و کن تادا) و پروردگار. این کتاب دومین ترجمهای بود که از آیدا الهی خواندم و واقعا لذت بردم.
عنوان کتاب و نام نویسنده ونام مترجم :
داستان عشقی ناگفته (کن و جانی ایرکسون تادا)
«داستان عشقی ناگفته» روایت عاشقانهای است متفاوت؛ روایت عشق راستین و رابطهای خاص میان زن و مردی که در وهلهی اول تمام دلایل و حقایق عالم مخالف با عاشق شدن و ازدواج آنها با یکدیگر است… زن و مردی که از میان همهی دشواریها راهی مییابند تا به سطح جدیدی از عشق نائل شوند، به جای آنکه فقط به سادگی یکدیگر را تحمل کنند وبدون هیچ احساسی و تنها از روی قید و شرط با هم بمانند.
نویسنده: لَری لیبی
مترجم: آیدا الهی
موضوع:
داستان زندگی
این کتاب در چه زمینه هایی می تواند مفید باشد:
خواندن این کتاب برای همۀ افراد به ویژه افراد دارای معلولیت، خانواده این افراد، برای کسانی که می خواهند کار تمیز فرهنگی انجام دهند و برای مبلغین مذهبی توصیه میشود.
درباره نویسنده:
لری لیبی نویسنده و ویراستاری آمریکایی است. از کتابهای او میتوان به “روزی بهشت” و “چه کسی خدا را به وجود آورد؟” اشاره کرد. کتاب حاضر معروفترین اثر اوست.
درباره مترجم:
آیدا الهی، متولد فروردین 1363، زاده و ساکن مشهد است. آیدا در سال 1383، در حالی که دانشجوی رشتهء مهندسی کشاورزی صنایع غذایی بود، در پی سانحهای دچار آسیب نخاعی شده و از تحصیل بازماند. با این حال در سال 1388 موفق شد تحصیلات خود را به صورت غیر حضوری و این بار در رشتهء مترجمی زبان انگلیسی از سر بگیرد. آیدا الهی در حال حاضر در رشتهء مطالعات ترجمه در مقطع کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شده است.
کیفیت گرافیک و چاپ کتاب:
کتاب در حالت رفت و برگشتی در یازده فصل به داستان زندگی رو به رشد و کمال زندگی جانی اریکسون و کن تادا میپردازد.
در ضمن در این کتاب از نشانهء درنگ ” ْ ” که نویسهء مناسبی است که به جای ویرگول مینشیند و بسیاری از دشواریهای خواندن درست متن فارسی را نیز برطرف می کند، استفاده شده است.
جلد کتاب:
روی جلد تصویری از نگاه کن تادا و جانی اریکسون به هم دیده میشود که این جملات کتاب را یاد آور میشود. کن: «بهشت در همین حیاط خلوت ماست و بهشت، نگاه کردن به چشمهای توست.» جانی:« و بهشت ساعت 2 نیمه شب بود که تو شکم من رو فشار می دادی و کمکم می کردی سرفه کنم باور نکردنیه!».
انتشارات و قیمت:
انتشارات مهراندیش/ 75000 تومان
پایگاه اینترنتی ناشر:
وبسایت https://mehrandishbooks.com/
پایگاه اینترنتی مترجم:
وبسایت http://aida.special.ir/
اینستاگرام: https://www.instagram.com/ida.elahi/
تلگرام: https://t.me/aidaweblogspecial
آپارات: http://www.aparat.com/aidaelahi
یک پاراگراف از کتاب:
«جانی میدونی چرا من معمولاً این وقت سال می رم مونتانا؟ خب اولین باری که این سفرها رو شروع کردم، باورم نمیشد که اونجا این قدر زیبا باشه، من به منظرهی رشته کوههای مونتانا نگاه کردم و انگار داشتم بخشی از بهشت را لمس میکردم. اما این مضحکه. من فکر میکردم باید برم مونتانا یا به دل طبیعت وحشی تا بهشت رو پیدا کنم. اما این جور موقعها، یعنی از وقتی که در خلوت خودم میشینم و خدا رو جستوجو میکنم، به حرفاش گوش میدم یا فقط همین جا با تو مینشینم و به منظرهی حیاطمون، به گلها و همهمهی پرندهها نگاه میکنم… خب من بهشت رو همین جا احساس میکنم. باورت میشه؟ بهشت در همین حیاط خلوت ماست و بهشت نگاه کردن به چشمای توست.»
جانی افزود: « و بهشت ساعت دو نیمه شب بود که تو شکم من رو فشار میدادی و کمکم میکردی سرفه کنم. باور نکردنیه!»
پی نوشت: من این معرفی را طبق دستورالعمل موجود در سایت شاهین کلانتری نوشتم.
بدون دیدگاه