یکم. آقای کلانتری در لایو 25 خرداد روی خودآموزی تاکید کردند و از محمود دولت آبادی و نجف دریابندری یاد کردند، که با اینکه تحصیلات دانشگاهی نداشتند اما افراد تأثیرگذاری بودند. نحف دریابندری حتی کتاب تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل را در زندان برگردان کرد که بعدها توسط انتشارات سخن به چاپ رسید.
دوم. در کتاب چیرگی در مورد انیشتین آمده که به سختی فارغ التحصیل شده و شانس رسیدن به جایگاه معلمی را از دست داده بود. بعد از بیرون آمدن از دانشگاه تصمیم میگیرد به کارهای مورد علاقهء خود از جمله تحقیق و کاوش روی مسألههای فیزیک بپردازد. کار کردن روی این مسألهها به نوعی یک خودکارآموزی و شاگردی در زمینهء نظریه پردازی و انجام آزمایشهای فکری محسوب میشد. او برای امرار معاش خود در اداره ثبت اختراع سوئیس در شغلی رده پایین با ساعات کاری طولانی و تکراری و خسته کننده مشغول شد. کار او این بود که اعتبار تقاضانامههای ثبت اختراع را بررسی کند؛ خیلی از این تقاضانامهها شامل اطلاعاتی پیرامون موضوعات علمی بودند که برای انیشتین جذاب بود. درخواستهایی که به دست او میرسید درست مثل پازل یا معماهای ذهنی بود که فکرش را درگیر میکرد. ایدههای پیشنهاد شده را مجسم میکرد و به این فکر میکرد که چگونه چنین ایدهای میتواند به یک اختراع تبدیل شود. انیشتین وقتی در سال 1905 اولین نظریهاش- نظریه نسبیت خاص- را به انتشار رساند که بیشتر کارهای مربوط به آن را پشت میز کارش در اداره ثبت اختراع سوئیس انجام داده بود.
سوم. چقدر این روزها با شنیدن این ماجراها به اینکه تا آخر عمر میشود فعالیت مفید داشت؛ آن هم نه لزوما شغل دولتی، امیدوار میشوم.
بدون دیدگاه