سلام دوست دارم از اولین بار که دیدمتان بنویسم. من بودم و شما. من با موهایی بلند رها شده که با وزش نسیم موج برمی داشت در کنار شما و دوشادوشتان قدم برمی داشتم. از درد و لنگیدن خبری نبود. از دیدنتان بسیار بسیار خوشحال شده بودم. خوشحالی و شادی خاص غیر قابل توصیفی که لحظه به لحظه زیادتر می شد. شما داشتید آرام آرام با من صحبت می کردید. راستش هیچ حرفی نمی شنیدم فقط تکان آرام دهانتان را می دیدم و حس غمی که با هر کلمه ناشنیده ای در جان من می نشست و با آن شادی به جنگ برمی خواست. حاصل جنگ شادی و غم حس خاصی بود که الان بخواهم به دانشجویان عزیزم کلمه Ambivalence * را توضیح بدهم، یاد آن حس می افتم. ولی آن شب حس شادی بسیار غلبه داشت طوری که ظرف وجودم در خواب سرریز شد و از خواب پریدم، و برای اینکه آن حس را ماندگارتر کنم یا به هر علتی که خودم هم نمی توانم برای کار آن لحظه ام بیان کنم، همکارم رویا خانم را صدا زدم و گفتم: (( رویا رویا بیدار شو من آقا رو خواب دیدم)). رویا غلتی زد و با صدای خواب آلود گفت: ((هیمممم ، دیونه آقا کیه؟ بگیر بخواب الان صدامون می کنن و منه بیچاره باید تا صبح کبریت لای پلکام بذارم تا بتونم جلو مانیتور بیدار بشینم)).
آن حس خوشحالی غیر قابل توصیف برای چند روز با من مانده بود. بعد آرام آرام کم رنگ و کم رنگ تر شد. بعد از آن خواب تا مدتها وقتی توی تلویزیون نمی دیدمتان مریض می شدم. ولی امان از آن شرنگ که در جانم ریخت و بعدها در بیداری بارها و بارها آن حس تلخ را تجربه کردم. حسی که بی قرارم می کرد. حسی که به زبان قابل توصیف نبود. هنوزم نیست.
بعدها هم باز خوابتان را دیدم. یکبار شما داشتید زیارت می کردید و من از محوطه ای دورتر مشتاقانه می دیدمتان. یکبار گویی داشتید سان می دید. من گوشه ای از پادگان نشسته بودم. پر درد و غمگین. صدایتان کردم و از شما کمک خواستم. شما اما رویتان را برگردانید و دور و دورتر شدید و این خواب خواب آخری بود که شما را دیدم.
اگر چه هنوز هم اگر توفیق وتری باشد اولین کسی هستید که دعایتان می کنم.

#خواب نوشت

پ . ن :
1- *معنی Ambivalence: (در مورد احساس و فکر) ضد و نقیض (بودن)، دوسوگرایی، تردید، دوگنجایشی، دوظرفیتی (am bivalency هم می گویند)، توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یا چیزی، دارای دو جنبه

2- این متن فقط یک تمرین از تمرینهای نویسندگی است. نه متن برائت از کسی است نه اعلام دلبستگی به کس دیگر.

3- شاید مواضع سیاسی داشته باشم ولی خیلی آدم سیاسی نیستم. آرمانها ولی برایم مهم هستند مخصوصا اصول دین و مخصوصا توحید.

4- آدمها بجز اهل بیت و 14 معصوم به نظرم خاکستری ان و خودم از همه خاکستری تر. پس سعی می کنم همه رو دوست داشته باشم حتی با وجود کل کل و دعوای سیاسی و غیر سیاسی. پس سخت نگیریم.

5- تصویر متعلق به دوست عزیزی بود که اجازه استفاده گرفته شد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *