ماجراهای یک مربی پرستاریِ روان و دانشجویانش؛ این قسمت: عوامل ایجاد کنندهی اختلالات روانپزشکی
از کلاس که میخواهم خارج شوم متوجه نگاه نگران سارا خلفی میشوم. میپرسم: «چیزی شده؟»
کمی مکث میکند و میگوید: «من تو این چند روز همش به بیمارای بستری تو بخش روانپزشکی فکر کردم. اینکه چی شده که اینجا بستریان، خیلی نگرانم که خودمم اینجا بستری شم.»
به جای اینکه دلداری الکی بدهم و بگویم نترس انشاالله بیمار نمیشوی، میگویم: « دوستات رو صدا کن در موردش حرف بزنیم.»
کلاس هستیم. روز اول گفته بودم با کارآموزی متفاوتی مواجه هستند و روزهای اول استرس خواهند داشت اما کم کم درست خواهد شد. اما حالا چشمهای نگران و رنگ و روی پریدهی چند تاییشان وادارم میکند که برنامه را که قرار بود روی افسردگی متمرکز شویم را به هم بزنم و سببشناسی بیماریهای روان را پیش بکشم. برای همین میگویم: «یادتون میآد تو درس سبب شناسی چند عامل برای بیماریهای روان ذکر شده بود؟»
خلفی: «یکیاش عوامل زیست شناختی بود. مثل ژنیتک، اختلال کارکرد سیستم عصبی شامل اختلال تو غشاء یونی، ناقلهای عصبی، ناهنجاریهای ساختمانی سیستم عصبی مثل اتساع بطنهای جانبی و بطن سوم، اختلالات سیستم غددی مثل کم کاری و پر کاری تیروئید، اختلالات سیستم ایمنی مثل کاهش تعداد و تولید لنفوسیتها در اثر عفونت و استرس و همینطور اختلال تو فعالیتهای بیولوژیکی و ریتمهای طبیعی بدن.»
ضمن تایید صحبتهای خانم خلفی میپرسم: « خب بجز عوامل زیست شناختی دیگه چه عواملی باعث بیماری میشن؟»
عبداللهی جواب میدهد : «عوامل اجتماعی – فرهنگی هم باعث هستند.»
میگویم: « مثلاً؟»
لعیا محمدی پیشدستی میکند و جواب می دهد: « مثل طبقه اجتماعی، زندگی تو طبقات پایین اجتماعی باعث میشه آسیب پذیری فرد بیشتر باشه، داشتن شبکهی اجتماعی قوی اثر محافظت کننده داره و رویدادهای استرس زا هم هر چی بیشتر باشن امکان اینکه آدم به هم بریزه بیشتر میشه. »
زهرا محمدی ادامه میدهد و میگوید: « سن، جنس و وضعیت تاهل هم با بیماریهای روان بی ربط نیست. بچهها و نوجوونها آسیبپذیرترن، ابتلا تو نوجوانی و کودکی با پیشآگهی بدی هم همراهه. بعضی بیماریها مثل افسردگی در خانمها بیشتره، بعضی هم تو آقایون. افراد متاهل کمتر از افراد مجردها، بیوهها و افراد طلاق گرفته ممکنه به بیماریهای روان مبتلا بشن.»
می گویم: «خب تا اینجا عوامل زیست شناختی و عوامل فرهنگی –اجتماعی موثر در اختلالات روان رو مرور کردیم دیگه چه عواملی هست؟ خانم احمدی شما بگو.»
احمدی: «عواملی مثل الگوهای فرزند پروری آسیبزا، پنداشت از خود منفی و تجارب ناگوار دوران کودکی افراد رو مستعد اختلالات روان میکنن. از الگوهای فرزند پروری میشه به ابراز احساسات طرد کننده و خصمانه از سوی مادر و دادن پیامهای متناقض به فرزند در خانوادهها اشاره کرد که کودک را آسیبپذیر میکنه. پنداشت از خود منفی همچنین تعبیر منفی تجربهها و انتظار منفی از آینده میتونه فرد رو مستعد اختلال افسردگی بکنه. تجارب ناگوار در کودکی هم میتونه شامل از دست دادن والدین تو کودکی و تعارضات حل نشده باشه که آسیب زننده هستن.»
میگویم: « درسته، اینایی که گفتید جزء سبب شناسی بود، خب حالا سوال اینجاست آیا ما نمیتونیم به خودمون کمک کنیم که بیمار نشیم؟»
فرشته کریمی میگوید: « من تو یه مقاله خوندم که مراقبین میتونن با شناسایی نیازهای خودشون و توجه به نیازهاشون، کمک خواستن، پذیرش بیماری بیمارشون، استفاده از شبکه حمایتی خودشون و دریافت حمایت عاطفی به خودشون کمک کنند و خطر ابتلا رو تو خودشون کمتر کنند. اقدامات خود مراقبتی هم میتونه کمک کننده باشه مثل ورزش کردن، وعدههای غذایی سالم و منظم داشتن، برنامه کافی خواب، فعالیتهای آرامشبخش، تعیین اهداف و اولویتها، تمرین قدردانی، شناسایی و به چالش کشیدن افکار منفی و حفظ ارتباط دوستانه با دوستان و خانواده.»
در جمعبندی میگویم: «من هیچ تضمینی برای بستری نشدن خودم دربخش روانپزشکی ندارم اما میدونم نگرانی اوضاع رو بدتر میکند، پس سعی میکنم با تقویت روحیه و باورهایم به خدا و به کار بستن مواردی که خانم کریمی گفتند استرسم را کمتر کنم و زمینههای آسیبپذیری را کمتر کنم.»
مطالب مرتبط:
آیا علائم و نشانه های اختلالات روان در ما هم وجود دارند؟
منابع:
بخش سببشناسی کتاب روانپرستاری بهداشت روانی 1 تالیف محسن کوشان و سعید واقفی.
خیلی زیبا وعالی نوشتید خانم قهرمانی عزیز، لذت بردم
سلام مریم خانم ممنونم