عکس نوشت من و ریحانه: دوچرخهزینب قهرمانی8 آبان 1400 داستان ریحانه خانوم : اون روز هوا خیلی گرم شده بود و مدرسه ها هم تعطیل ، پیرهن فیروزه ای ام را تنم کردم ... ادامه مطلب
تنها کادوی قبولی دانشگاهزینب قهرمانی6 آبان 1400صبح خواب بود که صدای در خانه شان به گوش رسید. مادر آیفون را برداشت و کیه ای گفت و بعد در را باز کرد. ... ادامه مطلب
من و دوستانم: فرشته و آوینازینب قهرمانی3 آبان 1400من و دوستانم : فرشته و آوینا صداش رو دقیق یادم نمی آد اولین بار کی شنیدم. روشن ترین خاطره ام برمی گرده به شنیدن ... ادامه مطلب
تو کی پدر بودیزینب قهرمانی29 مهر 1400مرد میانسال برادر زاده کوچکش را در بغلش، روی زانویش می نشاند و روی سرش دست می کشد و از سرش می بوسد. دختر با ... ادامه مطلب