پنجاه و سوم. مقدمهای بر کلیدهای دستیابی به چیرگی در داشتن ذهن نوآفرین
ما در کودکی ذهنی اصیل داشتیم. انواع افکار و ایدههای نو را در سر داشتیم. خیلی راحت به وجود میآمدیم و به چیزهایی توجه میکردیم که الان راحت از کنارشان میگذریم.
بزرگتر که میشویم ذهنهای ما کم کم بسته میشود، به حفظ وضعیت موجود و افکار و باورهای فعلی میچسبیم و سراغ تجربههای جدید نمیرویم، و اگر باورها و پیشفرضهایمان به چالش کشیده شود، بسیار ناراحت و آزرده میشویم. میتوانیم اسم این شیوهی تفکر را ذهن میان مایه بگذاریم.
استادان برجسته و چیره، نه تنها ویژگیهای ذهن اصیل را در خودشان زنده نگه میدارند؛ بلکه تجربیات سالهای شاگردی و دانش اندوزیشان را نیز به آن اضافه میکنند و به علاوه از قدرت تمرکز عمیق روی مسئلهها و ایدهها به خوبی بهره میبرند. این همان چیزی است که منجر به بروز سطح بالایی از خلاقیت میشود.
اساتید برجسته جستجوگری کودکانه و دیسیپلین را با هم ترکیب میکنند و به وضعیت یا کیفیتی میرسند که نام آن را ذهن نوآفرین میگذاریم. این ذهن قادر است ابعادِ بیشتری از دنیا را درک کند. ذهن میان مایه، منفعل و کنش پذیر است. در عوض ذهن نوآفرین فعال است، هر آنچه به دست میآورد را در قالبی جدید و اصیل تحویل میدهد. در واقع از نو خلق میکند. این ذهن خلق کننده است، نه مصرف کننده.
وظیفهما این است که طرز کار ذهن نوآفرین را بفهمیم و روشهای شکوفا کردن یاد بگیریم. به مورد ولفگانگ آمادئوس موتزارت نگاه کنیم؛ ذهن او به تدریج به این توانمندی و قدرت بینظیر رسیده بود که میتوانست هر چیزی را در قالب موسیقی ببیند و فوراً آن را روی کاغذ بیاورد.
فعال شدن ذهن نو آفرین دو پیش نیاز مهم دارد: مورد اول، داشتن دانش و معلومات زیاد در بارهی یک موضوع یا زمینه است. و دوم، داشتن ذهن باز و پذیرا و منعطف برای استفاده کردن از این دانش به شیوههای جدید و نوآورانه.
برای فعال کردن ذهن نوآفرین و حرکت در مسیر خلاقیت، باید سه گام ضروری برداریم: قدم اول، انتخاب پروژهی خلاقانهی مناسب است. قدم دوم، گشودن ذهن از طریق استراتژیهای خلاقانهی مشخص؛ و در نهایت قدم سوم، ایجاد حالت ذهنی بهینه برای دستیابی به یک دستاورد عالی یا بینش روشن. افزون بر این باید مراقب تلههای هیجانی چون بسندگی، ملال، خودنمایی و امثال اینها باشیم تا ما را از مسیر چیرگی خارج نسازند.
مطالب مرتبط:
پنجاه نکته ی اول از کتاب چیرگی
بدون دیدگاه