با اینکه درس ریاضی اش را خوب خوانده است، و اصلا عاشق اعداد و ریاضی است، از پای تخته رفتن خوشش نمی اید، اصلا وحشت هم دارد که توی درسی پای تخته برای حل تمرین صدایش کنند.
معلم ریاضی شان خانم چاق و هیکل درشتی است ولی قیافه مهربانی دارد، صدایش می کند برای حل تمرین. دختر لنگ لنگان و نوک پایی و آرام می رود پای تخته، سعی می کند برای حفظ تعادلش از لبه تخته بچسبد. حالا جلوی تخته با فاصله کم ایستاده و منتظر سوال معلم است که معلم به جای سوال می پرسد:- پاهات چش شده، چرا این طوری راه می روی؟
یک ان خون توی صورت رنگ پریده و هراسان دختر می دود، برای اینکه تعادلش را حفظ کند یک قدم دیگر به عقب می رود و از پشت سرش لبه تخته سیاه را محکم می گیرد و نفس نفس زنان و با بغض جواب می دهد:- خانم اجازه توی ده دنیا اومدم موقع دنیا اومدن با پا دنیا اومدم تولدم سخت بوده می گن دیر نفس کشیدم و البته خانم می گن عقرب هم بچه بودم تو همون ده نیشم زده ….
دختر اینها را که می گوید نفس عمیقی می کشد و یک آهی بیرون می دهد، انگاری که بار سنگینی را از کولش برداشته باشند..
پ.ن: نوشته های من در دوره آموزشی حرکت صد داستان آقای شاهین کلانتری
بدون دیدگاه