کتاب تک سوار

 

آنچه تقدیم می‌شود حاصل آشنایی نظری اینجانب از دانشجو و فرماندۀ شهید، ابوالفضل نوری است. آشنایی من با آن «تکسوار» از روزگاری شروع شد که داوطلبانه به همراه یارانی با وفا و مخلص، گردآوری اسناد مرتبط با شهدای زنجان را دنبال می‌کردم. وقتی در آینه‌ی خاطرات، ابوالفضل نوری را مشاهده کردم تصمیم گرفتم گوشه‌ای از این خاطرات را منتشر کنم. موانع فراوانی پیش آمد و «مدتی این مثنوی تأخیر شد» با این حال تشویق علاقمندان به تشویش‌هایم چیره آمد. 

 

فایل کتاب تک سوار 

8 دیدگاه

  • نوشته‌های شما پر از احساس و جذابیت است.
    بی درنگ خواننده را به دنبال خود می‌کشاند و لذت خوانشِ نثری زیبا را به او هدیه می‌دهد.

  • سلام کتاب جذاب و خواندنی است.ایشان پسرخاله بنده میباشند و بنده ارادت ویژه ای به ایشان دارم.خدا ما رابه قافله شهدابرساند.انشاالله

  • سلام خانم قهرمانی
    حسین رضاقلیخانی هستم پسرخاله شهید ابوالفضل نوری .بنده یکماه قبل در عالم خواب پدر مرحومم را دیدم و جویای احوال شدم به همراه مادرم بودم بعد از اینکه خواستم با مادرم از نزد پدر جدا شویم در مسیری پیاده رو به سمت راست پیچیدیم و پس از وارد شدن در کوچه کوچک از پشت سر فردی با شلنگ آب به روی می پاشید برگشتم که بگویم چرا ما را خیس میکنید؟دیدم شهید ابوالفضل نوری است به مادرم گفتم مادر پسرخاله ابوالفضل است!.برگشت و با ایشان احوالپرسی کردیم خیلی خوشحال بود .به ایشان عرض کردم در اینترنت نام خود را جستجو کنید جزوشهدای گمنام شهر زنجان هستید میدانستید؟ایشان خنده خود را جمع کردند و کمی تامل کردند .سپس خداحافظی نمودم و دوباره خندیدند و از خواب بیدار شدم.شک ندارم ایشان در بین شهدای تازه تفحص شده کانال کمیل هستند و این خواب پیامی داشت که ایشان خوشحال بودند.گفتم اطلاع دهم تا از شهدا یادی نموده باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *