1.در دورهمی کتابخوانیمان با مدیریت خانم عسگری نوبت به خواندن و صحبت دربارهی کتابِ “خوب گوش نمیدهی” با عنوان دومِ “چه چیز مهمی را از دست میدهی و چرا؟” رسیده است.
در صفحه ی 20 این کتاب میخوانم:
«امروزه امید به زندگی در آمریکا رو به نزول است و دلیل این امر خودکشی، اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد به الکل و بیماریهای موسوم به افسردگیِ مربوط به تنهایی است.
و فقط هم آمریکا نیست؛ تنهایی پدیده ای جهانی است. سازمان بهداشت جهانی گزارش کرده که، در چهل و پنج سال اخیر، میزان خودکشی در جهان 60 درصد افزایش پیدا کرده است. در سال 2018، دولت بریتانیا مجبور شد وزیر جدیدی به نام وزیر تنهایی منصوب کند، آن هم برای کمک به 9 میلیون شهروندی که، بر اساسِ گزارشی که به دستور دولت در سال 2017 انجام شده بود، معمولاً یا همیشه احساس تنهایی میکردند. و در ژاپن هم شرکتهای متعددی، مثل فمیلی رومنس Family Romance ، شکل گرفته اند و کارشان استخدام بازیگرانی است که وانمود می کنند دوست، یکی از اعضای خانواده یا همسر افرادِ تنها هستند. در این توافق، هیچ امرِ جنسی ای در کار نیست؛ مشتریها برای توجه است که پول می دهند.»
2.این پاراگراف از کتاب، اوائل خیلی توجهم را جلب نکرده بود. فقط هم زیر یک جمله خط کشیده بودم. تا اینکه دریکی از وبینارِهای اهل نوشتنِ آقای شاهین کلانتری با نمایشنامه ی “دوستان کُمُدی” درام معاصر فرانسوی ۱۹ گابور راسوو با ترجمهی ساناز فلاحفرد آشنا شدم.
نمایشنامه، ماجرای ژک و اودیل همسر ژک را در سه شب روایت می کند. در شب اول ماجرای کلافگی و اعصاب خرد کردن همدیگر و دیدن یک آگهی خریدِ دوست و خرید یک زوج فقیر به اسمهای گی و ژولیت به عنوانِ دوست در سه صحنه روایت می شود. در شب دوم تلاشهای گی و ژولیت برای سرگرم کردن ژک و اودیل و صحبتشان در کُمُد (محل زندگیشان در خانه ی ژک و اودیل) در دو صحنه روایت میشود. در شب سوم در چند صحنه ختم این دوستی بیان میشود. با هم چند خط از صحنهی آخر را بخوانیم:
«ژک: اودیل برنامه ها رو حفظ میکنه و منم بعد از پنج دقیقه خوابم میبره.
اودیل: خیلی خرناس میکشه! منم مجبورم صدای تلویزیون رو بلند کنم و صدای همسایه ها در میآد.
ژک: چه احمقهایی! من ازشون متنفرم!
اودیل: ژک یه کم خرسه!
ژک: ولی از اینکه دوستانی داشتیم پشیمون نیستیم!
اودیل: برعکس.
ژک: به لطف ژولیت و گی، ما به ناتوانی خودمون در روابط انسانی پی بردیم. واسه خودمون آرامش ایجاد کردیم. بدون حسرت اینکه شاید کار بهتری هم میشه کرد. ما دیگه رویایی نداریم!»
مطلب مرتبط:
بدون دیدگاه